درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین ها و جدیدترین های اینترنت و آدرس shoorgashti.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

لینکهای غیر اخلاقی حذف می شوند





نويسندگان
بهترین ها و جدیدترین های اینترنت
در این وبلاگ با جدیدترین تصاویر و جدیدترین مطالب دنیای اینترنت در خدمت شما هستیم
جمعه 25 شهريور 1390برچسب:حدیث , لقمه حلال , روایت , مذهبی, :: 12:44 ::  نويسنده : حسین       

اثرات لقمه حرام در روایات

(لقمه حرام زیر ذره بین – 4)

 


 

تصرف غیر مجاز در اموال دیگران که از آن به خوردن مال حرام یا همان لقمه حرام یاد می شود؛ خواه ناخواه آثاری را در پی دارد که می توان آنها را با وضوح و تاکید قابل توجه ای در منابع دینی و کلام بزرگان آیین مشاهده کرد.

آنچه در ادامه می آید آثاری است که اثرات لقمه حرام است و فراری از آن نیست. به این امید که این نکات هشداری باشد برای همگان تا بیش از پیش در نوع و راه آنچه به دست می آوریم دقت کنیم. نکته آخر اینکه فراموش نکنیم که، پیشگیری همیشه به خصوص در این مورد بهتر و آسان تر از درمان است.

 

 

 


 

حرام خوری
نماز بی ارزش و دعایی که شنیده نمی شود

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مَنْ أَكَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً؛ نماز کسی که لقمه‌اش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیستوَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً و تا چهل روز دعای او مستجاب نمی گردد وَ كُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ و هر مقدار از بدن که پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است.(1)

در حدیثی قدسی آمده است که خداوند متعال می فرماید: فَمِنْكَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الْإِجَابَةُ فَلَا تَحْجُبْ عَنِّی دَعْوَةً إِلَّا دَعْوَةَ آكِلِ الْحَرَامِ؛ بنده من! تو دعا کن؛ من اجابت می کنم. بدان که تمام دعاها به پیشگاه اجابت من می رسد؛ مگر دعای کسی که مال حرام می خورد.(2)

شخصی به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد. به آن حضرت عرض کرد که دوست دارم دعایم مستجاب شود؛ چه کنم؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: طَهِّرْ مَأْكَلَكَ وَ لَا تُدْخِلْ بَطْنَكَ الْحَرَامَ؛ لقمه‌ات را پاک کن [تا مبادا به حرامی آلوده باشد] و مراقب باش هیچ نوع حرامی را مصرف نکنی.(3)

امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی با مالی که از راه حرام بدست آورده است عازم حج شود هنگامی که لبیک می گوید جواب رد به او می دهند که لَا لَبَّیْكَ وَ لَا سَعْدَیْكَ که این نشان از مردودی عمل اوست اما اگر مال او از راه حلال کسب شده باشد پاسخ مثبت به او داده می شود که لَبَّیْكَ وَ سَعْدَیْكَ و این نشان از قبولی عمل(9) او خواهد بود

 

سنگدلی، اثر حرام خوری

روایتی وجود دارد که اگر آن را در کنار این روایت قرار دهیم نتیجه ای حاصل می شود که آن را اباعبدالله الحسین علیه السلام در کربلا و در تحلیل جنایت کوفیان بیان فرمود. آن روایت این است که امام صادق علیه السلام فرمود: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قَاسٍ؛ خداوند متعال دعایی را که از قلبی سخت و بی رحم برخاسته باشد اجابت نمی کند.(4)

سنگدلی

از این دو روایت این معنا استنباط می شود که حرام خواری و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند که اگر کسی حرام خورد قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت و این همان سخنی است که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به سپاه کوفه فرمود. آن حضرت وقتی دید که کلام حقش در دل سخت تر از سنگ کوفیان اثر نمی کند علت را این سخت دلی و عدم کرنش در برابر حق را لقمه های حرامی برشمرد که شکمهای کوفیان از آن پر شده بود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِكُمْ؛ شکمهایتان از حرام پر شده و بر قلبهایتان مُهر خورده است.(5) حداقلش این است؛ غذای آن چند روزی را که اینها در کربلا مستقر بودند عمر سعد به آنها می داد. او با کیسه های زر اموی یا تصرف حرام در بیت المال مسلمین غذا تهیه می کرد و در شکم اینها می ریخت لذا شکم همه از حرام پر بود و چون اینگونه بود هر وقت ولیّ خدا و امام عصرشان اراده می کرد که با اینها سخن بگوید سر و صدا می کردند و هلهله سر می دانند و حاضر نمی شدند تا به کلام آن حضرت گوش فرا دهند تا جایی که امام علیه السلام خطاب به آنها فرمود: وَیلَکُم مَا عَلَیکُم أن تَنصِتُوا إلَیَّ فَتَسمَعُوا قَولِی؛ چرا ساکت نمی شوید تا حرفم را بشنوید؟ اینجا بود که خود حضرت علت را بیان کرد و فرمود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ.

 

لعنت فرشتگان

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: إِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ كُلُّ مَلَكٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ؛ هرگاه لقمه ای حرام در شکم بنده ای از بندگان خدا قرار گیرد تمام فرشتگان زمین و آسمان او را لعنت می کنند(6)؛ یعنی دوری رحمت الهی را از او درخواست می کنند. شاید علتش این باشد که دست به دعا بر می دارند و به خداوند متعال عرضه می دارند که خدایا این شخصی که غرق در نعمتهای حلال توست اما دست به حرام دراز کرده را از آن حلالهای بی شمارت محروم کن!

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مَنْ أَكَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً؛ نماز کسی که لقمه‌اش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیست وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً و تا چهل روز دعای او مستجاب نمی گردد وَ كُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ و هر مقدار از بدن که پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است

ساخت بنای عبادت روی ماسه های روان

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: الْعِبَادَةُ مَعَ أَكْلِ الْحَرَامِ كَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ؛ عبادت کسی که حرام خواری می کند مانند ساختمانی است که بر روی شنزاری روان بنا شده باشد.(7) بی شک چنین ساختمانی آن چنان سست است و لرزان که با اندک حرکتی فرو ریخته و چیزی از آن باقی نمی ماند و اگر هم چیزی از آن بماند یقینا فایده ای برای صاحبش نخواهد داشت.

با توجه به این روایت شریف و آیه صد و نُه سوره توبه که می فرماید «مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فی‏ نارِ جَهَنَّمَ؛ كسى كه بنیاد[امورش‏] را بر لب پرتگاهى سست و فرو ریختنى نهاده! آن بنا با بناكننده‏اش در جهنم سقوط مى‏كند.» به دست می آید که در فرهنگ قرآن کریم چنین کسی که هم عابد است و هم حرام خوار؛ عبادتش سودی به حال او نخواهدکرد و بزودی خودش به همراه ساختمان عبادتش به قعر جهنم سقوط خواهند کرد. 

 

عبادتهایی که برای آن عذاب می نویسند

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مَنِ اكْتَسَبَ مَالًا حَرَاماً؛ کسی که کسبش حرام استلَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَدَقَةً وَ لَا عِتْقاً وَ لَا حَجّاً وَ لَا اعْتِمَاراً؛ خداوند هیچ كار خیرى را از او نمى‏پذیرد، چه آن کار صدقه باشد چه آزاد كردن بنده؛ حج باشد یا عمرهوَ كَتَبَ اللَّهُ بِعَدَدِ أَجْزَاءِ ذَلِكَ أَوْزَاراً؛ و خداوند متعال به عوض پاداش این كارها، گناه براى او ثبت مى‏كند وَ مَا بَقِیَ مِنْهُ بَعْدَ مَوْتِهِ كَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ؛ و آنچه پس از مرگش باقى مى‏ماند توشه دوزخ او خواهد بود.(8)

امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی با مالی که از راه حرام بدست آورده است عازم حج شود هنگامی که لبیک می گوید جواب رد به او می دهند که لَا لَبَّیْكَ وَ لَا سَعْدَیْكَ که این نشان از مردودی عمل اوست اما اگر مال او از راه حلال کسب شده باشد پاسخ مثبت به او داده می شود که  لَبَّیْكَ وَ سَعْدَیْكَ و این نشان از قبولی عمل(9) او خواهد بود.(10)

امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود:وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَكَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ؛ به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و آله دور می افتد وَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمی گردد

امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود: وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَكَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ؛ به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و له دور می افتد وَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت ن حضرت نمی گردد

حرام خور، دوست ما نیست

امیرالمومنین علیه السلام می فرمود: لَیْسَ بِوَلِیٍّ لِی مَنْ أَكَلَ مَالَ مُؤْمِنٍ حَرَاماً؛ کسی که به حرام، مال مومنی را بخورد هرگز دوستدار من نیست.(11)

 

بهشت ممنوعه
ورود به بهشت ممنوع

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ أَنْ یَدْخُلَهَا جَسَدٌ غُذِّیَ بِحَرَامٍ؛ همانا خداوند ورود بدنی را که از حرام تغذیه کرده به بهشت ممنوع کرده است.(12)

 

محروم از دیدار و کوثر و شفاعت

امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود:وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَكَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ؛ به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و آله دور می افتدوَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمی گردد.(13)

 

پی نوشت ها:

(1) بحارالأنوار، 63/314

(2) عدة الداعی و نجاح الساعی، ص139 

(3) همان

(4) الكافی، 2/474

(5) بحارالأنوار، ج45، ص8

(6) الدعوات، ص25

(7) عدة الداعی و نجاح الساعی، ص153

(8) ثواب‏الأعمال، ص282

(9) قبولی و مردودی عمل مبحثی جدا از صحت و بطلان عمل است. صحت و بطلان بر اساس رساله عملیه است اما قبول و رد بر اساس صفاتی است که نوعا به میزان تقوای عامل برمی گردد. گاهی این دو با هم جمع هم می شود یعنی هم باطل است و هم مردود گاهی صحیح است اما از مقبولیت چندانی برخوردار نیست مانند کسی که روزه صحیحی می گیرد اما در طول روز مرتب دروغ می گوید و غیبت می کند.

(10) الكافی، 5/124

(11) مجموعة ورام(تنبیه الخواطر)، 1/16

(12) همان، ص61

(13) دعائم‏الإسلام، 2/35

امید پیشگر

گروه دین تبیان



یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:, :: 1:15 ::  نويسنده : حسین       

انواع قلب در سخن پیامبر (ص)

 


 

آن قلبی که دل‏بسته به تنعّمات اخروی است،‌ در نتیجه كار هم كه می­كند برای امور اخروی است و می­خواهد به پاداش آخرت برسد و به آن هم خواهد رسید. درجات عالیه بهشت را هم به او می­دهند، لذّتش را هم می­برد.


 

 

وابستگی به دنیا

رُوِی عَن رَسُولِ الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال:

 

اَلْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیا وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی.وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْیا لَهُ الشِّدَّةُ وَ الْبَلاءُ وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْعُقْبَی فَلَهُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْمَوْلَی فَلَهُ الدُّنْیا وَ الْعُقْبَی وَ الْمَوْلَی.[1]

 

ترجمه حدیث:

روایت از پیغمبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) منقول است كه حضرت فرمودند قلب ها سه نوعند: 1- قلبی كه مشغول و وابسته به دنیا است.2- قلبی كه مشغول به تنعّمات اخروی است.3- قلبی كه وابسته به مولا است. اما آن قلبی كه سرگرم و وابسته به دنیا است،‌ همیشه دچار سختی و گرفتاری است. و آن قلبی كه وابسته به تنعّمات اخروی است ‌به درجات و مراتب بالایی می­رسد. و قلبی كه دل‏بسته به مولا (خدا) است، هم دنیا دارد، ‌هم آخرت را دارد و هم خدا را دارد.

امّا دلی كه به لذائذ دنیوی دل‏بسته شده و سرگرم آن است، این را بداند که همیشه در ناراحتی و گرفتاری است. یعنی حتی لذّت دنیایی را هم نمی‏برد. مسائل دنیوی این‏گونه است دیگر! ‌به هرچه از دنیا برسد، باز می­بیند كمبود دارد و لذا‌ ناراحت است. پیوسته در سختی و گرفتاری است

 

 

 

شرح حدیث:

«اَلْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ»؛ دل‏ها ‌بر سه گونه هستند. اوّل: «قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیا»؛ دل‏هایی كه وابسته به دنیا هستند. این قلب‏ها در گروی لذائذ دنیا و سرگرم مسائل دنیوی‏اند. دوم: «وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی»؛ دل‏ها و قلب‏هایی كه وابسته به آخرتند. یعنی دل‏بستگی‏اش به تنعّمات اخرویه است. سوم: «وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی»؛ سوم آن دلی است كه به مولایش وابسته است! یعنی دل‏بسته به خدا است. دلش در گروی خدا است.

در ادامه، حضرت توضیح می­دهند: «وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْیا لَهُ الشِّدَّةُ وَ الْبَلاءُ»؛ امّا دلی كه به لذائذ دنیوی دل‏بسته شده و سرگرم آن است، این را بداند که همیشه در ناراحتی و گرفتاری است. یعنی حتی لذّت دنیایی را هم نمی‏برد. مسائل دنیوی این‏گونه است دیگر! ‌به هرچه از دنیا برسد، باز می­بیند كمبود دارد و لذا‌ ناراحت است. پیوسته در سختی و گرفتاری است.

«وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْعُقْبَی فَلَهُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی»؛ آن قلبی که دل‏بسته به تنعّمات اخروی است،‌ در نتیجه كار هم كه می­كند برای امور اخروی است و می­خواهد به پاداش آخرت برسد و به آن هم خواهد رسید. درجات عالیه بهشت را هم به او می­دهند، لذّتش را هم می­برد.

اهل ایمان

«وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْمَوْلَی فَلَهُ الدُّنْیا وَ الْعُقْبَی وَ الْمَوْلَی». این یک قاعده کلّی است که دل‏بستگی به شئ همواره یادآوری آن را در پی دارد. آن دلی كه همیشه دل‏بسته به خدا است، در نتیجه سه چیز دارد: 1- دنیا دارد. دقّت کنید که مراد از دنیا در اینجا این نیست که به عنوان مثال پول زیادی دارد؛ بلکه به این معنا است که در دنیا هیچ ناراحتی ندارد. در ابتدا فرموده بود قلبی که وابسته به دنیا است، شدّت و بلا دارد. امّا این چنین شخصی نه شدّت دارد نه بلاء. نه نسبت به امور مادّی‏اش ناراحتی دارد،‌ نه گره كور پیدا می­كند كه غصه‏اش را بخورد. هیچ‏كدام از اینها را پیدا نمی­كند. خدا همه چیز را برایش فراهم می­كند. چون او سرگرم به خدا است، به تعبیر خودمانی، خدا هم تمام كارهایش را ردیف می­كند.

2- در آخرت هم تنعّمات اخروی‏اش را دارد. 3- بالاتر از همه این است که قرب به خداوند هم پیدا می­كند. مراد از مولا در اینجا قرب به خدا است. دل‏بسته به خدا همیشه به یاد خدا است. ثمره‏اش هم این است كه از نظر دنیایی، ‌شدّت و بلا به آن معنا ندارد. از نظر تنعّمات اخروی هم درجات بالا دارد و از نظر الهی هم قرب به خداوند پیدا می­كند.

گروه دین تبیان

 

پی نوشت ها :

[1]. تحریر المواعظ العددیة،صفحه 245

 


 

منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مجتبی تهرانی



پنج شنبه 25 فروردين 1390برچسب:, :: 20:9 ::  نويسنده : حسین       

دلایل سختی های دوستان خدا


محبت دنیا سررشته تمام گناهان است و کلید تمام بدیهاست و سبب تباه شدن هر خوبى باشد» چرا که اگر ناز و نعمت ، غنى و ثروت و صحت و سلامت و امنیت و رفاهیّت، در انسان جمع شد، کم دلى است که به دنیا محبت و علاقه پیدا نکند و بتواند خود را از فسادها و امراض نفسانیه حفظ کند. خداوند به واسطه محبت و عنایتى که به اولیاء و مؤمنین دارد آنها را مبتلا فرماید تا محبت و وابستگی آنها را به دنیا کاهش دهد.


 

چرا خداوند هر کسی را که دوست بدارد سختی میدهد؟
دعا

گاهی اوقات در اطرافمان انسان های بسیار مؤمن را می بینیم که اتفاقات سخت و گاه دردناک برایشان می افتد عزیزان خود را از دست می دهند، دچار بیماری های سخت میشوند و خلاصه به طرق مختلف در رنج هستند و با این حال شکرگزار و راضی به نظر می رسند وقتی به دلیل این امور می پردازیم فرضیات مختلفی ذهن ما را به خود مشغول میدارد مثلا اینکه ممکن است تاوان گناهی را می دهند،دارند امتحان می شوند و هزار و یک اما و اگر دیگر در مسیر مقایسه های خود ممکن است به این نتیجه برسیم که در طول تاریخ شاهد ابتلائات و سختی های زایدالوصف اولیاء خدا بوده ایم  آیا آنها هم گناهی کرده بودند؟

رسیدن به حکمت آزمایش ها و ابتلائات افراد عادی چون ما که خوب و بدمان در هم پیچیده چندان سخت نیست اما دلیل ابتلائات بندگان خوب خدا چیست ؟

امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند: «إنّ عظیم الأجر لمع عظیم البلاء و ما أحبّ اللّه قوما إلا ابتلاهم.»؛ همانا اجر و پاداش بزرگ با امتحان و آزمایش بزرگ همراه است، خداوند قومى را دوست ندارد مگر آنکه او را مورد آزمایش قرار میدهد. (بحار الأنوار ، ج‏64، ص: 207 ) 

و یا در روایت دیگری فرموده اند :« إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَاداً فِی الْأَرْضِ مِنْ خَالِصِ عِبَادِهِ مَا یُنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ- تُحْفَةً إِلَى الْأَرْضِ إِلَّا صَرَفَهَا عَنْهُمْ إِلَى غَیْرِهِمْ وَ لَا بَلِیَّةً إِلَّا صَرَفَهَا إِلَیْهِم‏ »( الکافی، ج‏2، ص: 253 )

«بدرستى که براى خداوند در زمین، بندگان خالصى است که از آسمان تحفه‏اى نازل نمى‏شود مگر آنکه آن را از ایشان منصرف سازد، و به غیر ایشان متوجّه کند. و هیچ بلایى را نازل نمى‏کند مگر آنکه به آنها متوجّه گرداند.(همان مصدر، همان باب، ح 5)

ای کسانی که ایمان آوردید، اگر کسی از شما از دینش روی گرداند پس خداوند گروهی را می آورد که دوستشان دارد و آنان هم دوستدار او هستند ... در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش ملامت کنندگان نمی هراسند

انواع بلاء

«بلاء» به معنی اختبار و امتحان است، و در امور خوب و بد به کار برده می شود. به طور کلی می توان گفت بلاء آنیست که حق جلّ جلاله به وسیله آن بندگان خود را امتحان می نماید، چه از قبیل امراض و اسقام و فقر و ذلت و ادبار دنیا باشد، و یا در مقابل آنها، کثرت جاه و اقتدار و مال و منال و ریاست و عزت و عظمت باشد .(چهل‏حدیث ص : 236)

 

بررسی علت ابتلاء دوستان خدا

در متون دینی در خصوص علت اینکه چرا خداوند دوستان خود را دچار ابتلائات و آزمایش های گوناگون می نماید دلایل مختلفی مطرح گردیده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می نمائیم

اول : دست یابی دوستان خدا به درجات و پاداش های عظیم الهی :

دست دعا

همانگونه که می دانیم « نابرده رنج گنج میسر نمی شود»؛ دوستان خدا نیز زمانی می توانند به پاداش های عظیم الهی دست یابند که در امتحانات الهی موفق گردند و هرچه این امتحان ها بیشتر باشد مراتب دوستان خدا بالاتر رفته و پاداش بیشتری دریافت می نمایند از همین رو در روایات آمده که برای مومنین درجاتى است که به آنها نایل نشوند مگر با بلیات و امراض و آلام به همین دلیل نیز خداوند دوستان خود را به امتحانات بیشتری دچار می نماید تا آنها به درجات عالیه نائل گردیده و اجر بیشتری دریافت نمایند از همین رو امام صادق علیه السلام فرموده اند: «إنّ عظیم الأجر لمع عظیم البلاء و ما أحبّ اللّه قوما إلا ابتلاهم؛  همانا اجر و پاداش بزرگ با امتحان و آزمایش بزرگ همراه است، خداوند قومى را دوست ندارد مگر آنکه او را مورد آزمایش قرار میدهد.( بحار الأنوار ، ج‏64، ص: 207 )

حضرت صادق علیه السلام، می فرماید: قال‏إنّه لیکون للعبد منزلة عند اللّه، فما ینالها إلا بإحدى الخصلتین: إمّا بذهاب ماله، أو ببلیّة فی جسده ؛ «همانا چنین است: هر آینه مى‏باشد از براى بنده درجه‏اى پیش خدا، پس نمى‏رسد به آن مگر به دو خصلت: یا به رفتن مالش، یا به بلیه در جسم او.» ( بحار الأنوار ، ج‏64، ص: 216)

و به همین دلیل است که در روایات ما از امام صادق علیه السلام نقل گردیده: «إنّ أشدّ النّاس بلاء الأنبیاء، ثمّ الّذین یلونهم، ثمّ الأمثل فالأمثل.»( بحار الأنوار ، ج‏64، ص: 200 ) «شدیدترین مردم از جهت امتحان و آزمایش، انبیاء هستند، سپس کسانى که به انبیاء نزدیک مى‏باشند، و بعد از ایشان هر که در رتبه بالاتر است.

 

دوم : کاستن محبت دنیا در دل دوستان خدا :

همانگونه که پیامبر خدا فرموده اند: «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ وَ مِفْتَاحُ کُلِّ سَیِّئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ کُلِّ حَسَنَة؛ محبت دنیا سررشته تمام گناهان است و کلید تمام بدیهاست و سبب تباه شدن هر خوبى باشد» چرا که اگر ناز و نعمت ، غنى و ثروت و صحت و سلامت و امنیت و رفاهیّت، در انسان جمع شد، کم دلى است که به دنیا محبت و علاقه پیدا نکند و بتواند خود را از فسادها و امراض نفسانیه حفظ کند. خداوند - تبارک و تعالى - به واسطه محبت و عنایتى که به اولیاء و مؤمنین دارد آنها را مبتلا فرماید تا محبت و وابستگی آنها را به دنیا کاهش داده و آنها را از گرفتار شدن به خطاها و مفاسد در امان بدارد. (شرح ‏حدیث ‏جنود عقل ‏و جهل، ص 174 )

حضرت باقر علیه السلام فرماید: «همانا خداى تعالى هر آینه تفقد کند مؤمن را به بلا چنانچه تفقد کند مردى عیال خود را به هدیه از سفر. و هر آینه پرهیز دهد او را از دنیا، چنانچه پرهیز دهد طبیب مریض را». (اصول کافى ج 2، ص 259،)

بدرستى که براى خداوند در زمین، بندگان خالصى است که از آسمان تحفه‏اى نازل نمى‏شود مگر آنکه آن را از ایشان منصرف سازد، و به غیر ایشان متوجّه کند. و هیچ بلایى را نازل نمى‏کند مگر آنکه به آنها متوجّه گرداند

سوم : دنیا دار ثواب و عقاب حق تعالى نیست :

یکی دیگر از علت هایی که در روایات به آن اشاره گردیده آن است که :« و ذلک أنّ اللّه لم یجعل الدّنیا ثوابا لمؤمن و لا عقوبة لکافر.» از همین رو جهت اینکه مؤمن در این عالم مبتلا به بلیّات شود آن است که خداى تعالى قرار نداده این دنیا را ثواب براى مؤمنى و نه سزا براى کافرى. (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏64، ص: 222 )

عالم دنیا به جهت نقص و ظرفیت های پایینی که دارد نه محلی است که ثواب حق تعالی به طور کامل شامل افراد شود و نه محل عذاب و عقاب الهی است لذا خداوند متعال این دنیا را بهشت کافران قرار داده است در روایتی آمده: «کافر نزد خدا خوار و پست است بدان حد که اگر دنیا را با هر چه در آن است از خداوند بخواهد به او مى‏دهد».( اصول کافى، ج 2،

دعا

 «کتاب ایمان و کفر»، «باب شدة ابتلا المؤمن»، حدیث28)

بلاها، گرفتاری‌ها، نعمت‌ها و نقمت‌ها برای عقل و شعور انسان‌ها این حقیقت را معلوم می‌کند که اختیار همه چیز به دست دیگری است و مالک و صاحب اختیار واقعی، اوست، که همه چیز را به اراده خود تغییر داده و مردم را در شرایط گوناگون و دگرگون قرار می‌دهد. کسی که ثابت و تغییر ناپذیر است اما همه تحولات به اراده اوست. پس خداوند، خلق را به نیکی‌ها و نعمت‌ها و ناخوشی‌ها و نقمت‌ها مبتلا می‌کند تا به سوی او بازگردند و گوهر عبودیت را در خود کشف کنند و مورد بهره‌برداری قرار دهند: « و بَلوناهُم باِلحَسَنات وَ السَیئِاتِ لَعَلَّهُم یرجِعون» ؛ آنان را با نیکی‌ها و تلخی‌ها مبتلا می‌کنیم تا به سوی ما باز گردند.( سوره اعراف آیه861 )

البته دگرگونی اوضاع و احوال و خوشی‌ها و ناخوشی‌ها نیمی از دایره ابتلا و آزمون الهی است و نیم دیگر، تکالیفی است که در شریعت مشخص شده و فرد موظف است در این تحولات به آن تکالیف عمل کند و تنها در این صورت، از آزمون الهی، دست در دست توفیق، بیرون خواهد آمد.

 

شرایط ابتلاء : 

خداوند حکیم برای ابتلاء و آزمودن مردم معیارهایی دارد و با ملاحظه شرایط هر کس او را مبتلا می‌سازد و می‌آزماید اکنون با توجه به آموزه‌های کلام الله برخی از این شرایط را برمی‌شماریم

1- درجه ایمان : خداوند مؤمنان را به حسب ایمانشان می‌آزماید و به ابتلائات دچار می‌سازد . امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:«اِنَّماالمُومِنُ بِمَنزِلَةِ کَفَّةِ المیزانِ کُلَّما زِیدَ فِی ایمانِه زِیدَ فی بَلائهِ» ؛ مؤمن مانند کفه ترازوست که هر چه ایمانش افزایش یابد [برای حفظ تعادل] بلا و گرفتاریش بیشتر می شود.( محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 67)

 

2- محبت بندگان به خدا: یکی دیگر از شاخص‌های ایمان محبت الهی است: « وَالَّذینَ آمَنوا اَشد حُباً للهِ.» (کسانی که ایمان آوردند محبت بسیاری به خدا دارند.) (سوره بقره آیه 561 ) پس خداوند آنان را به آزمون‌های دشواری می‌آزماید و عرصه‌هایی را که دیگران تاب ایستادگی و یارای مقاومت ندارند، به آنها می سپارد: «یا ایها الَذینَ آمَنوا مَن یرتَدَّ مِنکُم عَن دینِه فَسَوفَ یأتی اللهَ بِقَومٍ یحِبُّهم وَ یحِبَُّونَه ... یجاهِدونَ فِی سَبیل اللهِ وَ لا یخافونَ لومةُ لائمٍ»؛ ای کسانی که ایمان آوردید، اگر کسی از شما از دینش روی گرداند پس خداوند گروهی را می آورد که دوستشان دارد و آنان هم دوستدار او هستند ... در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش ملامت کنندگان نمی هراسند.(سوره مائده آیه 15)

دعا

3- محبت الهی به بندگان: از آیه 54 سوره مائده دو معیار برای ابتلائات و گرفتاری‌های مؤمنان بر می‌آید؛ یکی حب الهی مؤمنان «یحِبّونَه» و دیگر محبت خداوند نسبت به آنها «یحِبُّهُم». یعنی هر چه خداوند بنده‌ای را بیشتر دوست داشته باشد، او را بیشتر به رنج‌های دنیا مبتلا می‌سازد تا گنج و گوهر عبودیتش ناب‌تر و گرانبها‌تر شود. زیرا امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «اِنَّ عَظیمَ الاَجرِ لَمَع عظیمِ البَلاء و ما اَحَبََّ اللهُ قَوماً اِلاّ إبتلاهُم.» (همانا پاداش بزرگ و ارجمند با رنج و زحمت بیشتر است و خداوند گروهی را دوست ندارد، مگر اینکه آنان را به بلا گرفتار سازد.) آن امام عزیز به سدیر فرمود: به راستی هنگامی که خداوند بنده‌ای را دوست بدارد او را غرق بلا می کند و همانا ما و شما شیعیان، ای سدیر، با بلا شب را به صبح و روز را به شب می رسانیم.)( کافی، ج 2، ص 253، حدیث)

با نگاهی به ایات بالا معلوم می‌شود که احسان، توبه، طهارت، تقوا، قسط، توکل، جهاد و صبر که همگی شاخص‌های عملی ایمان‌اند ، معیار محبت خداوند به بندگان شمرده شده است. بنابراین می‌توان گفت که چهارمین معیار یا شرط در شدت ابتلا مؤمن به همان معیار دوم که اعمال نیکو بود، باز می‌گردد.

 

4- اخلاص: آخرین معیاری که می‌توان در اینجا برشمرد اخلاص است. به ویژه در ابتلای مؤمنان به جهل و دشمنی کافران، قرآن کریم می‌فرماید : « فَادعوه مُخلِصینَ لَه الدّینَ الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمینَ قُل اِنّی نُهیتُ اَن اَعبُدَ الذّینَ تَدعونَ مِن دونِ اللهِ ... » ؛ پس او را خالصانه بخوانید. همه ستایش‌ها برای او است. بگو با تاکید که من از بندگی هر کس غیر خداوند یکتا که می‌خوانید، باز داشته شده‌ام. (سوره غافر آیه 56 و 66)

فرآوری: محمدی

بخش قرآن تبیان

منابع : پایگاه حوزه ،وبلاگ آموزه 



دو شنبه 1 فروردين 1390برچسب:, :: 10:21 ::  نويسنده : حسین       

نوروز طبيعت، عيد ولايت

عيد نوروز

اولين روز بهار، شادابي و طراوتي ويژه دارد و با هيچ يک از روزهاي سال قابل مقايسه نيست. گويا طبيعت، جاني دوباره مي گيرد و زندگي را از نو آغاز مي کند. اما بي شک خداوند، بهار را تنها در گل و گياه و درختان سرسبز خلاصه نکرده است و دايره آن را به مرزهاي ديگر نيز گسترانده است.

بهار طبيعت، سالگشت اتفاقات بزرگ و مبارکي است. اين رخدادها چنان پربرکت و ارزشمند هستند که گويي روحي تازه به جان طبيعت مي دمند و لبهاي شکوفه ها را به خنده وا مي دارند.

نخستين روز بهار، بنابر آنچه که از امام صادق عليه السلام نقل شده، يادآور حوادث بهار گونه اي است که مهمترين آنها «عيد بزرگ ولايت» است. از امام صادق عليه السلام نقل شده که فرمودند:

أَنَّ يَوْمَ النَّيْرُوزِ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَخَذَ فِيهِ النَّبِيُّ ص لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع الْعَهْدَ بِغَدِيرِ خُمٍّ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالْوَلَايَةِ فَطُوبَى لِمَنْ ثَبَتَ عَلَيْهَا وَ الْوَيْلُ لِمَنْ نَكَثَهَا. (بحار الأنوار، ج 56، ص 119)

روز نوروز همان روزي است که پيامبر صلّي الله عليه و آله در غدير خم براي امير مومنان عليه السلام بيعت گرفت و همگان اقرار به ولايت او کردند. پس خوشا به آنکه (بر ولايت او) ثابت بماند و واي به آنکه آن (پيمان) را بشکند.

آري، اين بهار ولايت است که هر ساله طبيعت را بهاري مي کند و سرسبزي را به ارمغان مي آورد. نوروز، همان روزي است که پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله در غدير خم بر فراز منبري از جهاز شتران دست علي عليه السلام را بالا برد و او را ولي امر مسلمانان معرفي نمود. گوش ها را که خوب تيز کنيم شايد اين جمله تاريخي پيامبر را در نوروز بشنويم که:

مَنْ كنتُ موَلاهُ فعليٌّ مَولاهُ اللّهمَّ والِ مَن والاهُ و عادِ مَن عاداهُ. (الکافي، ج 1، ص 293)

هر كس را که من بر او ولايت دارم على نيز ولايت دار او است. خدايا! دوست بدار هر كه را دوستدار على است و دشمن بدار هر كه را با او دشمنى ورزد.

 

محاسبه و تطبيق تاريخي

 

 

اولين پرسشي که ممکن است با ديدن اين روايت در ذهن هر کسي ايجاد شود اين است که «آيا حقيقتا عيد غدير سال دهم هجري با نوروز آن سال مصادف بوده است؟»

با محاسبه اي که علامه مجلسي (م 1111) انجام داده، روز عيد غدير يعني «هجدهم ذي الحجه سال دهم هجري قمري» آخرين روز همان سال شمسي بوده که اختلاف يک روز در ماه هاي قمري مساله اي عادي است. چراکه هلال ماه هاي قمري گاهي يک روز ديرتر از آنچه که پيش بيني مي شود، رويت مي گردد و ممکن است هلال ماه ذي الحجه آن سال چنين بوده است. بنابراين تاريخ، قابليت تطبيق اين مساله را دارا است. (بحار الأنوار، ج 56، ص 120)

بنابراين نوروز، «سالگشت شمسي عيد ولايت» است و با اين اوصاف رنگ و بويي علوي دارد.

اگر کسي بتواند سنتي را زنده کند و راه و رسمي نيکو در جامعه خود بيافريند، ثواب همه آنان که تا روز قيامت به آن عمل مي کنند به حساب جاري او واريز مي شود و هر لحظه حتي پس از مرگ نيز مي تواند از موجودي حساب خود بهره مند شود

پايه ريزي سنتي نيکو

 

 

پايه ريزي يک رسم شايسته چنان ارزشمند است که پيشوايان ما آن را ستوده و پيامدهاي شايسته فراواني براي آن مطرح کرده اند. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْ‏ءٌ.» (الكافي، ج 5، ص 9)

«هر كس بنيانگذار روشى نيكو باشد، همچون پاداش كسى كه به آن عمل كرده، پاداش دارد و نيز از پاداش همه آنان كه تا روز رستاخيز به آن عمل نمايند، بهره مند خواهد شد، بدون آنکه از پاداش انجام دهندگانش چيزى كاسته شود».

بنابراين اگر کسي بتواند سنتي را زنده کند و راه و رسمي نيکو در جامعه خود بيافريند، ثواب همه آنان که تا روز قيامت به آن عمل مي کنند به حساب جاري او واريز مي شود و هر لحظه حتي پس از مرگ نيز مي تواند از موجودي حساب خود بهره مند شود.

دليل اين پاداش گسترده هم بسيار روشن است. يک رسم نيکو مي تواند چنان تاثير شگرفي بر نسل هاي آينده بگذراد که ميوه هاي خوش رنگ و بوي آن قابل شماره نباشد و تاثيرات مطلوب آن به صورت تصاعدي همه جا را فراگيرد. همانگونه که يک بدعت نا به جا مي تواند چنان گمراه کننده باشد که نسل ها را با خود به جهنم بکشاند و جوامع را پي در پي بيچاره کند.

اما سخن پيرامون تلاقي «اولين روز بهار» با «عيد بزرگ ولايت» است. چه پاداشي خواهيم برد من و شما اگر بتوانيم پايه ريزان يک رسم به جا و مبارک باشيم. رسمي که نوروزمان را برکت بخشد و سال جديدمان را با امير مومنان پيوند دهد.

 

بزرگداشت عيد ولايت در نوروز

جشن ولايت علي عليه السلام (عيد غدير خم)

حال که روشن شد نوروز، سالگشت شمسي عيد غدير است، پس چرا آن را با اين عنوان پر اهميت جشن نگيريم و بهار طبيعت را با بهار ولايت عجين نکنيم؟ چرا شادابي بر گرفته از طبيعت را طراوتي روحاني نبخشيم و نقش علي عليه السلام را بر جشن طبيعت نزنيم؟

نوروز، روز مبارکي است. اما نه تنها به خاطر لبخند شکوفه ها و سرسبزي چمن زارها که آنها هم مست و شيداي عيد بزرگ تري هستند. بلکه به خاطر لبخند شکوفه گونه پيامبر بر چهره بهارگونه امير.

عالم جمادات و نباتات که از شادي چنين جشني سر از پا نمي شناسند و همه جا را گل باران کرده اند و سرور و شادي خود را بر همگان هويدا نموده اند. اما گويا هنوز خبر به عالم انسان ها نرسيده و کسي از اين جشن بزرگ با خبر نشده است. گويا که جمادات از انسان ها پيشي گرفته اند و گوي سبقت را از اشرف مخلوقات عالم ربوده اند.

پس بياييد آبروي انسانيتمان را حفظ کنيم و حداقل از بوستان ها و سبزه زارها عقب نمانيم و در روز جشن ولايت، زندگي را با نام امام علي عليه السلام معطر و منور کنيم.

بياييد نوروز عالم بالا را دريابيم و همراه با ملائکه به جشن نوروز بپردازيم. بياييد همانگونه که در سالگشت قمري عيد غدير به علوي بودن يکديگر مباهات مي کنيم، در سالگشت شمسي آن نيز زبان و روانمان را معطر به عطر امير مومنان کنيم و اين جمله را با هم زمزمه نماييم که: «اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ المُتَمَسِّکِينَ بِوِلايَةِ اَميرِ المُؤمِنينَ وَ اَئِمَّةِ المَعصُومين.» (الاقبال، ص 464)

سپاس خدايي را که ما را از جمله آويختگان به ولايت امير مومنان و امامان معصوم قرار داده است.

 

سيدمصطفي بهشتي

گروه دين تبيان



سه شنبه 18 اسفند 1389برچسب:, :: 17:44 ::  نويسنده : حسین       

حوادث مصر در آستانه ظهور

پیوستن نیروهای مصر به سفیانی(2)

نقد روایات حوادث مصر در آستانه ظهور(3)

تحلیل سند روایات در حوادث مصر(4)

حوادث مصر، نشانه ای برای ظهور(5)

مصر و مجموعه ای از نشانه های ظهور(6)

 

تحلیلی بر روایات عصر ظهور و جنبش مردم مصر (1)

 


 

 

اگرچه روایات پیش بینی حوادث آینده مصر فراوان است اما تنها بخشی از آنها به عصر ظهور مرتبط می شود. روایات پیش بینی فتح مصر توسط مسلمانان و همچنین روایات غلبه مغربی ها بر مصر که در دوران انقلاب فاطمیان به حقیقت پیوسته است، از جمله روایاتی است که ربطی به مساله ظهور ندارند و باید مراقب بود که ما را به اشتباه نیاندازند و با روایات ظهور درآمیخته نگردند. بنابراین برای جلوگیری از این مشکل تنها به روایاتی مراجعه خواهیم کرد که به نحوی دلالت بر حوادث دوران ظهور داشته باشند.

 


 

امام زمان (عج)

ظهور منجی آخر الزمان از جمله مسایلی است که شیعه و سنی به آن معتقدند و در منابع روایی هر دو، روایات متعددی در این باره وجود دارد.

پیامبر خدا و اهل بیت، نشانه هایی را که پیش از ظهور حضرت ولی عصر(عج) رخ می دهد، ارائه کرده اند تا مردمی که در دوران پیش از ظهور زندگی می کنند خود را برای این اتفاق بزرگ آماده سازند و همچنین مردم دوران های دیگر مدعیان دروغین را بشناسند.

یکی از این نشانه ها که اخبار فراوانی را به خود اختصاص داده، رخدادهای مرتبط با کشور مصر است. ناآرامی های کنونی این کشور و جنبش مردم مسلمان این دیار، نگاه ها را بیش از گذشته به سوی این پیش گویی ها جلب کرده است. چرا که برخی از این نشانه ها همچون جنبش های پی در پی مردمی در کشورهای عربی و کشیده شدن این حرکت های مردمی به کشور مصر، با حوادث کنونی این سرزمین قابل تطبیق است.

اما به راستی آیا حوادث کنونی مصر همان است که در روایات اهل بیت برای ظهور حضرت ولی عصر پیش بینی شده؟

برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید همه روایاتی را که در زمینه نشانه های ظهور به دست ما رسیده و به نوعی با مصر در ارتباط است، مورد کنکاش قرار دهیم و نمایی کلی از این دسته از روایات ارائه نماییم. اما مهمتر آن است که بتوانیم تحلیلی دقیق بر این گروه از روایات، داشته باشیم و نتیجه ای شایسته از آن بگیریم.

 

حوادث مصر در آستانه ظهور

اگرچه روایات پیش بینی حوادث آینده مصر فراوان است اما تنها بخشی از آنها به عصر ظهور مرتبط می شود. روایات پیش بینی فتح مصر توسط مسلمانان و همچنین روایات غلبه مغربی ها بر مصر که در دوران انقلاب فاطمیان به حقیقت پیوسته است، از جمله روایاتی است که ربطی به مساله ظهور ندارند و باید مراقب بود که ما را به اشتباه نیاندازند و با روایات ظهور درآمیخته نگردند. بنابراین برای جلوگیری از این مشکل تنها به روایاتی مراجعه خواهیم کرد که به نحوی دلالت بر حوادث دوران ظهور داشته باشند.

با مراجعه و بررسی این دسته از روایات می توان رخدادهای مرتبط با ظهور را به هفت دسته تقسیم کرد که در نگاه اول، ترتیب روشنی برای این حوادث دیده نمی شود. اما با اندکی تامل می توان به یک ترتیب منطقی اما احتمالی دست یافت.

 

 

 

1ـ حرکت انقلابی مردم علیه حاکمان در مصر و دیگر کشورهای عربی

 

2ـ کشته شدن فرمانروای مصر به دست مردم

3ـ هرج و مرج و نابسامانی در کشور به دلیل فقدان پیشوا

4ـ ورود نیروهای خارجی به مصر

5ـ انقلاب مردی از مصر و ایجاد حرکت اسلامی در این کشور

6ـ پیوستن نیروهای خارجی مستقر در مصر به سفیانی

7ـ آمادگی برای استقبال از امام زمان و ورود حضرت به این کشور

 

1ـ حرکت انقلابی مردم علیه حاکمان در مصر و دیگر کشورهای عربی

یکی از نشانه های ظهور، حرکت عمومی مردم منطقه و یا مردم کشورهای عربی بر ضد حاکمان است. حاکمانی که استبداد، زورگویی و ظلمشان چنان مردم را بر آشفته که جز به کشتن آنان راضی نخواهند شد. شیخ مفید هنگام برشمردن نشانه های ظهور در این باره می گوید:

خُرُوجُ الْعَبِیدِ عَنْ طَاعَةِ سَادَاتِهِمْ وَ قَتْلُهُمْ مَوَالِیَهُم. (الارشاد، ج 2، ص 369)؛ بردگان(مردم و پابرهنگان جامعه) از فرمانبرداری بزرگان خود بیرون رفته و آنان را می کشند.

گویا این حادثه بیشتر در کشورهای عربی رخ می دهد و حاکمان این کشورها به خاطر وابستگی به قدرت های دیگر و گرایشات غیر بومی مورد نکوهش مردم قرار می گیرند:

وَ خَلْعُ الْعَرَبِ أَعِنَّتَهَا وَ تَمَلُّكُهَا الْبِلَادَ وَ خُرُوجُهَا عَنْ سُلْطَانِ الْعَجَمِ. (همان)؛ و مردم عرب از قید و بند (ذلت) آزاد می گردند و شهرها را تصرف می کنند و از فرمان پادشاه عجم (غیر عرب یا با گرایشاتی غیر بومی) بیرون می آیند.

امام زمان

بنابر روایتی از امیرمومنان علی(علیه السلام) دایره این جنبش ها و اختلافات به تمامی کشورهای عربی کشیده خواهد شد. از امام علی علیه السلام نقل شده که در ضمن بیان نشانه هایی از ظهور فرمودند:

            ... اخْتِلَافٍ فِی كُلِّ أَرْضٍ مِنْ أَرْضِ الْعَرَب. (تفسیر عیاشی، ج 1، ص 64)؛ اختلاف و درگیری در تمامی سرزمین عرب رخ خواهد داد.

نکته پر اهمیت این است که ظاهرا برخی از این انقلاب های مردمی به ثمر می نشیند و رنگ پیروزی را به خود خواهد دید:

وَ غَلَبَةُ الْعَبِیدِ عَلَى بِلَادِ السَّادَات‏. (الارشاد، همان)؛ نوكران (مردم عادی) بر شهرهاى بزرگان خود  غلبه می کنند.

مصر نیز همچنانکه خواهیم گفت از این قاعده در کشورهای عربی مستثنی نخواهد بود و علیه حاکم خود برخواهد آشفت.

 

2ـ کشته شدن فرمانروای مصر به دست مردم

از روایات ظهور برمی آید که ناآرامی ها و انقلاب مردمی در کشورهای عربی به مصر نیز کشیده خواهد شد. تا به آنجا که مردم، فرمانروای خود را خواهند کشت:

وَ قَتْلُ أَهْلِ مِصْرَ أَمِیرَهُمْ. (الارشاد، همان)؛ «مردم مصر، فرمانروای خود را می کشند.»

برخی از منابع اهل تسنن حاکی از آن است که این حادثه با کشته شدن فرمانروای شام، همزمان خواهد بود:

«قبل از وى فرمانرواى شام و حاكم مصر كشته مى شوند.» (ر.ک: عصر ظهور، ص 158)

اگر مراد از اطراف مصر در این روایت، مرزهای داخلی مصر باشد، نتیجه این خواهد شد که کمی قبل از ظهور حضرت، نابسامانی و هرج و مرج، عده ای از فرعون صفتان سودجو و یا مسیحیان ضد اسلام را بر شهرهای حاشیه ای این کشور حاکم خواهد کرد

3ـ هرج و مرج و نابسامانی در کشور به دلیل فقدان پیشوا

یکی از حوادثی که پیش از ظهور حضرت برای کشور مصر پیش بینی شده است، هرج و مرج و نابسامانی است.

از ابوذر نقل شده که گفت:

امنیت از مصر رخت بر مى بندد. راوی می گوید به او گفتم: در آن هنگام كه امنیت از دست مى رود، پیشوایى نیست كه آن را فراهم آورد. گفت: خیر، بلكه نظام آن از هم پاشیده مى شود. (کتاب الفتن، نعیم بن حماد، ص 174)

بنابراین ریشه این نابسامانی نداشتن پیشوا و جلوداری است که بتواند حرکت انقلابی مردم را رهبری نماید. این ناامنی و هرج و مرج به آنجا خواهد رسید که عده ای فرصت طلب از این اوضاع، نهایت سوء استفاده را می کنند و بر قسمتی از این سرزمین سیطره پیدا می نمایند. از امیر مومنان(علیه السلام) درباره نشانه های ظهور نقل شده که فرمود:

و غلبة القبط على أطراف مصر. (المناقب، ج 2، ص 274)؛ قبطیان بر اطراف مصر غلبه می کنند.

 

در تاریخ می خوانیم که فرعون و فرعونیان و همچنین جالوت (فرمانروای ستمگری که نامش در قرآن آمده) از قبطیان بوده اند. بنابراین ممکن است که مقصود از قبطیان، بازمانده حاکمان فرعونی این سرزمین و یا به طور کلی فرعون صفتان باشد.

 

البته باید در نظر داشت که قبطیان کنونی مصر مسیحی اند و جمعیتی حدود 15 میلیونی دارند که ممکن است، مراد حدیث همین گروه از جمعیت مصر باشد.

اگر مراد از اطراف مصر در این روایت، مرزهای داخلی مصر باشد، نتیجه این خواهد شد که کمی قبل از ظهور حضرت، نابسامانی و هرج و مرج، عده ای از فرعون صفتان سودجو و یا مسیحیان ضد اسلام را بر شهرهای حاشیه ای این کشور حاکم خواهد کرد.

اما ممکن است مقصود از اطراف مصر، سرزمین های همسایه این کشور نظیر فلسطین، اردن, لیبی یا سودان باشد که اسیر حاکمانی فرعون صفت می باشند.

ادامه دارد ...

 


 

 

سیدمصطفی بهشتی

بخش مهدویت تبیان

مصر

اما قبطیان چه کسانی هستند؟

 

این اتفاقات عبارتند از:

 

 

شیخ مفید هنگام برشمردن نشانه های ظهور در این باره می گوید:

خُرُوجُ الْعَبِیدِ عَنْ طَاعَةِ سَادَاتِهِمْ وَ قَتْلُهُمْ مَوَالِیَهُم. (الارشاد، ج 2، ص 369)؛ بردگان(مردم و پابرهنگان جامعه) از فرمانبرداری بزرگان خود بیرون رفته و آنان را می کشند.



جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 16:0 ::  نويسنده : حسین       

تصویر لحظه احتضار با استفاده از آیات و روایات (1)

قرآن

 


 

 

نوشته حاضر نوعی برداشت از تجسم و بازتاب اعمال آدمی در جهان آخرت است که با سرمایه گیری از آیات و روایات به تصویر ذهنی درآمده‌اند و امید آن است که منشأ تنبه و بیداری قرار گیرد.

کتاب «سرگذشت ارواح در برزخ» نوشته «اصغر بهمنی» پس از مطالعه و تأیید توسط عالم گران‌قدر «آیت الله جعفر سبحانی» وارد بازار کتاب دو مورد استقبال قرار گرفت.*

آنچه در ادامه می‌آید متن کامل این کتاب است که به تناوب زمان تقدیم کاربران سایت می‌شود.

 


 

 

«آه منِ قلّه الزّاد و طول الطریق و بعد السفر و عظیم المورد»

آه از کمی توشه(عبادت) و درازی راه و دوری سفر(آخرت) و سختی ورودگاه(قبر و برزخ و قیامت)1

 

حالت احتضار

چند روز بود که درد سراسر وجودم را فرا گرفته و به شدت آزارم می‌داد. سرانجام مقدمات مرگ من با فرا رسیدن حالت احتضار فراهم شد.

کم کم پاهایم را به سمت قبله چرخاندند؛2 همسر، فرزندان، خویشان و برخی دوستان اطرافم را گرفته بعضی از آن‌ها اشک در چشم‌هایشان حلقه بسته بود. چشمانم را به آرامی فرو بستم و در دریایی از افکار فرو رفتم. با خود اندیشیدم که عمرم را چگونه و در چه راهی صرف نموده و اموال هرچند اندک خود را از کدام راه به دست آورده و در کدامین مسیر خرج کرده‌ام.3 فکرش به شدت آزارم می‌داد، از شدت اضطراب چشمانم را گشودم.

 

مرگ(جدایی روح از بدن)

«النّاس نیام فاذا ماتوا انتبهوا»

مردم در خوابند، هنگامی که بمیرند، هوشیار و بیدار می‌شوند.4

در این هنگام ناگاه متوجه سفید پوش بلند قامتی شدم که دستانش را بر نوک انگشتان پاهایم نهاده بود و آرام و آهسته به سمت بالا می‌کشاند، در قسمت پاها هیچ‌گونه دردی احساس نمی‌کردم اما هرچه دستش به طرف بالا می‌آمد درد بیشتری در ناحیه فوقانی بدنم احساس می‌کردم گویا همه دردهای وجودم به سمت بالا در حرکت بود5، تا اینکه دستش به گلویم رسید. تمامی بدنم بی حس شده بود اما سرم چنان سنگینی می‌کرد که احساس می‌کردم هر آن ممکن است از شدت فشار بترکد و یا چشمانم از حدقه درآید.

عمویم که پیرمردی ریش سفید بود جلو آمد و با چشمان اشک آلود گفت: عمو جان شهادت را بگو6 من می‌گویم و تو تکرار کن: اشهد ان لااله الاالله و اشهد انّ محمداً رسول الله و انّ علیاً ولی الله و ... او را می‌دیدم و صدایش را می‌شنیدم. لب‌هایم به آرامی تکانی خورد و چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم یکباره هیکل‌های سیاه و زشتی مرا احاطه کردند و به اصرار از من خواستند شهادتین را نگویم. شنیده بودم شیاطین هنگام مرگ برای گرفتن ایمان تلاش می‌کنند اما هرگز گمان نمی‌کردم آن‌ها در اغفال من توفیقی داشته باشند.7

عمویم دوباره صورتش را به من نزدیک کرد و شهادتین را به من تلقین نمود. همین که خواستم زبانم را تکان دهم دوباره شیاطین به تلاش افتادند اما این بار از راه تهدید وارد شدند. لحظه عجیبی بود، از یک طرف آن شخص سفید پوش با کارهای عجیبش و از طرف دیگر اصرار عمویم بر گفتن شهادتین و از سوی دیگر ارواح خبیثه که سعی در ربودن ایمان، در آخرین لحظات زندگیم داشتند.

فریاد و فغان حاضران، همچنان سر بر آسمان می سایید، در این لحظه صدای ملک الموت را شنیدم که می‌گفت: این جماعت را چه شده؟ فریاد و فغان از چه می‌کنند؟ شکوه و شکایت از چه کسی؟ چرا می‌گریید؟ چرا بر سر می‌کوبید؟ به خدا قسم من به او ظلم نکردم؛ روزی او از این دنیا تمام شده است، اگر شما هم جای من بودید به دستور خدا، جان مرا می‌گرفتید. بدانید که نوبت شما هم می‌رسد، آنقدر به این منزل می‌آیم تا هیچ‌کس را باقی نگذارم. اطاعات و عبادت من بر درگاه الهی این است که هر روز و شب دست گروه زیادی را از دنیا قطع کنم

زبانم سنگین و گویا لب‌هایم بهم دوخته شده بود. واقعاً درمانده شده بودم. دلم می‌خواست از این وضع رنج آور نجات می‌یافتم اما چگونه؟ از کدام راه؟ به وسیله چه کسی؟ در این کشاکش ناگهان از دور چند نور درخشان ظاهر شدند، با آمدن آن‌ها مرد سفیدپوش به تعظیم ایستاد و آن چهره‌های ناپاک فرار کردند، هرچند در آن لحظه آن نورهای پاک و بی نظیر را نشناختم اما بعدها فهمیدم که آن‌ها ائمه اطهار (علیم السلام) بودند.8 که در آن لحظه حساس به فریاد من رسیدند و از برکت وجود آن‌ها چهره‌ام باز و سبک شده، لب‌هایم را تکان دادم و شهادتین را زمزمه کردم، در این لحظه دست‌های آن سفیدپوش از روی صورتم گذشت و من که در اوج درد و رنج بودم ناگهان تکانی خورده و آرام شدم.

مرگ

انگار تمام دردها و رنج‌ها برای اهالی آن دنیا جا نهاده بودم، زیرا چنان آسایش یافتم که هیچ‌گاه مثل آن روز آزادی و آرامش نداشتم حال زبان و عقلم به کار افتاده بود، همه را می‌دیدم و گفتارشان را می‌شنیدم. در این لحظه نگاهم به آن مرد سفیدپوش افتاد. پرسیدم: تو کیستی؟ از من چه می‌خواهی؟ همه اطرافیانم را می‌شناسم جز تو. گفت: تا حال باید مرا شناخته باشی من ملک الموت هستم. از شنیدن نامش ترس و اضطراب وجودم را لرزاند. خاضعانه در مقابلش ایستادم و گفتم: درود خدا بر تو فرشته الهی باد، نام تو را بارها شنیده‌ام با این حال در آستانه مرگ هم نتوانستم تو را بشناسم، آیا برای تمام کردن کار از من اجازه می‌خواهی؟ فرشته مرگ در حالی که لبخند می‌زد گفت: من برای جدا کردن روح از بدن، محتاج به اجازه هیچ بنده‌ای نیستم و تو هم اگر خوب دقت کنی دار فانی را وداع گفته‌ای، خوب نگاه کن آن جسد توست که در میان جمع بر زمین مانده است.

به پایین نگاه کردم. وحشت و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفته بود. جسدم در میان اقوام و آشنایان بدون هیچ‌گونه حرکتی بر زمین افتاده بود و همسر و فرزندان و بسیاری نزدیکانم، در حالیکه در اطراف جنازه‌ام خیمه زده بودند، ناله و فریادشان به آسمان بلند بود، تعدادی نیز زبان به شکوه و شکایت گشودند که ... ... تعدادی زبان به شکوه و شکایت گشودند که: زود بود؛ چرا؟ ... با خود اندیشیدم: اینان برای چه و برای که این‌گونه شیون می‌کنند؟! خواستم آن‌ها را به آرامش دعوت کنم، مگر می‌شد... فریاد برآوردم: عزیزان من! آرام باشید، مگر آرامش و راحتیم را نمی‌خواستید؟ پس چرا زانوی غم در بغل گرفته‌اید؟!

من اکنون پس از آن درد جان‌فرسا، به آسایش و آرامش خوشحال کننده‌ای رسیده‌ام.

با شمایم آی! آیا صدایم را نمی‌شنوید؟ گریه‌تان برای چیست؟ شکوه و شکایت از چه می‌کنید؟ فضای خانه را پر از دعا و ذکر حق کنید.

لب‌هایم به آرامی تکانی خورد و چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم یکباره چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم، یکباره هیکل‌های سیاه و زشتی مرا احاطه کردند و به اصرار از من خواستند شهادتین را نگویم. شنیده بودم شیاطین هنگام مرگ برای گرفتن ایمان تلاش می‌کنند اما هرگز گمان نمی‌کردم آن‌ها در اغفال من توفیقی داشته باشند
سیمای قرآن در قرآن

فریاد و فغان حاضران، همچنان سر بر آسمان می سایید، در این لحظه صدای ملک الموت را شنیدم که می‌گفت: این جماعت را چه شده؟ فریاد و فغان از چه می‌کنند؟ شکوه و شکایت از چه کسی؟ چرا می‌گریید؟ چرا بر سر می‌کوبید؟ به خدا قسم من به او ظلم نکردم؛ روزی او از این دنیا تمام شده است، اگر شما هم جای من بودید به دستور خدا، جان مرا می‌گرفتید. بدانید که نوبت شما هم می‌رسد، آنقدر به این منزل می‌آیم تا هیچ‌کس را باقی نگذارم. اطاعت و عبادت من بر درگاه الهی این است که هر روز و شب دست گروه زیادی را از دنیا قطع کنم.9

جمعیت به کار خود مشغول و گوش شنیدن این هشدارها را نداشتند. آرزو می‌کردم ای کاش در دنیا یک‌بار برای همیشه این هشدارها را شنیده بودم تا درسی برای امروزم بود. اما ... افسوس و صد افسوس!

پارچه‌ای بر بدنم کشیدند و پس از ساعتی بدنم را به غسالخانه بردند، مکان آشنایی بود، بارها برای شستن مرده هامان به اینجا آمده بودم. در این حال، متوجه غسال شدم که بدون ملاحظه، بدنم را به این سو و آن سو می‌چرخاند.

 

به خاطر علاقه‌ای که به بدنم داشتم، بر سر غسال فریاد می‌زدم: آهسته‌تر! مدارا کن! همین چند لحظه پیش از این، روح از رگ‌های این بدن خارج گشته و آن را ضعیف و ناتوان کرده. اما... او بدون کوچک‌ترین توجهی به درخواست‌های مکرر من، به کار خویش مشغول بود. 10

غسل تمام شد. آنگاه کفن‌هایی که روزی با دست خود خریده بودم، بر بدنم پوشانیدند.

آن روها فکر می‌کردم خرید کفن، یک عمل تشریفاتی است، اما .. چه زود بدنم را سفیدپوش کرد. واقعاً دنیا محل عبور است.

با شنیدن صدای دلنشین الصلوة... الصلوة... الصلوة... نوعی آرامش به من دست داد ...

 

 

 

 

 

 

 

* «بسمه تعالی، آشنا کردن جوانان با مبانی دینی راه‌های گوناگونی دارد و یکی از آن‌ها ریختن حقایق عالی در قالب داستان است. کتاب حاضر بنام داستان برزخ نوشته آقای اصغر بهمنی مورد مطالعه اینجانب و برخی از اساتید حوزه علمیه قم قرار گرفت. این کتاب به شیوه زیبا تنظیم یافته و خواندن آن مفید و سودمند است.» جعفر سبحانی/ 8/8/76

 

 

پی نوشت ها:

1- نهج‌البلاغه/حکمت 74

2- وسائل الشیعه/ ج 2. باب 35

3- نهج‌البلاغه/ ج 108

4- بحارالانوار/ ج 6، ص 177

5- روضات الجنات/ج 2، ص 90

6- وسائل الشیعه/ ج 2، باب 36

7- بخارالانوار/ج 6،باب 7

8- بحارالانوار/ج 6، باب 8، ص 180-باب 6، ص 163-162

9- نفس الرحمن فی فضائل سلمان/باب 16 و بحارالانوار

10- نفس الرحمن فی فضائل سلمان/باب 16

    بخش قرآن تبیان                      

 

 


 

 

منبع:

کتاب سرگذشت ارواح در برزخ، اصغر بهمنی

ادامه دارد...  

 

 

 

 



جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 11:30 ::  نويسنده : حسین       

امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در قرآن

قسمت دوم

امام زمان (عج)

اشاره:

در نوشتار گذشته، پاره ای از آیات مهدوی و وجوه دلالت این آیات بر امامت حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف)را بر شمردیم، در مقال حاضر به تبیین آیات دیگری مهدوی خواهیم پرداخت. 

 

 

«وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهیدًا»؛ «و هیچ یک از اهل کتاب نیست، مگر اینکه پیش از مرگش به او [حضرت مسیح] ایمان می‌آورد؛ و روز قیامت، بر آن‌ها گواه خواهد بود».1

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرموده است: « عیسی پیش از روز رستاخیز به دنیا فرود می‌آید؛ پس پیروان هیچ ملتی، نه یهودی و نه غیر یهودی، باقی نمی‌ماند مگر اینکه پیش از مرگشان، به او ایمان می‌آوردند و عیسی در پشت سر مهدی نماز می‌خواند».2

بسیاری از دانشمندان بزرگ شیعه در تفسیر این آیه، از "شهر بن حوشب" روایت کرده‌اند که گفت: «روزی حجاج به من گفت: آیه‌ای در کتاب خدا هست که مرا ناتوان ساخته است. گفتم: ای امیر! کدام آیه است؟ گفت: این آیه که می‌گوید: « وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ». این آیه به صراحت می‌گوید: احدی از اهل کتاب نیست، جز اینکه پیش از مرگش به عیسی ایمان می‌آورد، در صورتی که من یهودی و نصرانی را می‌آورم و گردن می‌زنم و چشم به دهان او می‌دوزم و می‌بینم که دیده از جهان فرو می‌بندد و لب‌هایش را حرکت نمی‌دهد و اعترافی نمی‌کند.

گفتم: ای امیر! معنای آیه آن طور نیست که شما تصور کرده اید. گفت: پس چگونه است؟ گفتم: پیش از آنکه قیامت برپا شود، عیسی به زمین باز می‌گردد و در روی زمین هیچ یهودی و مسیحی و غیز از آن‌ها باقی نمی‌مانند، مگر اینکه به او ایمان می‌آورند و او در پشت سر مهدی نماز می‌خواند.

گفت: وای بر تو! این معنا را از کجا آورده‌ای؟

گفتم: آن را محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب به من فرموده است.

حجاج گفت: به خدا سوگند! آن را از چشمه زلال معرفت آورده‌ای».3

 

آیه ششم

« وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللّهَ به ما یَعْمَلُونَ بَصیرٌ»؛ « و با آن‌ها پیکار کنید، تا فتنه [شرک و سلب آزادی] برچیده شود، و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد و اگر آن‌ها (از راه شرک و فساد بازگردند و از اعمال نادرست) خودداری کنند، (خداوند آن‌ها را می‌پذیرد) خدا به آنچه انجام می‌دهند، بیناست».4

محمد بن مسلم می‌گوید: در محضر امام باقر علیه السلام عرض کردم: تأویل قول خدای تعالی درباره این آیه که می‌فرماید: « وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ ... » چیست؟ امام فرمود: «تأویل این آیه هنوز نیامده است و هنگامی که تأویل آن بیاید، با مشرکان پیکار خواهد شد تا وقتی که یگانگی خدای تعالی را بپذیرند و شرکی در روی زمین باقی نماند، و این در زمان قیام قائم ما خواهد بود».5

در روایت دیگری آمده است که حضرت فرمود: « ... تأویل این آیه هنوز نیامده است. هنگامی که قائم قیام کند، هر کس که زمان او را درک کند، تأویل این آیه را می‌بیند که هر کجا را که تاریکی شب فرا گیرد، آیین محمد آنجا را فرا خواهد گرفت تا اینکه دیگر شرکی در روی زمین باقی نباشد».6

« و با آن‌ها پیکار کنید، تا فتنه [شرک و سلب آزادی] برچیده شود، و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد و اگر آن‌ها (از راه شرک و فساد بازگردند و از اعمال نادرست) خودداری کنند، (خداوند آن‌ها را می‌پذیرد) خدا به آنچه انجام می‌دهند، بیناست»

آیه هفتم

امام زمان (عج)

« هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»؛ « او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است، پیروز گرداند؛ هر چند مشرکان خوش نداشته باشند».7

مقداد بن اسود می‌گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود: « در روی زمین هیچ خانه خشتی و گلی و خیمه مویین نمی‌ماند، مگر اینکه خداوند آیین اسلام را در آن وارد می‌کند، یا با عزّت و سربلندی یا با ذلّت و خواری، یا اینکه اسلام را می‌پذیرند و خداوند آن‌ها را سربلند می‌گرداند و یا اینکه به ناچار در برابر اسلام سر تعظیم فرود می‌آوردند».8

عمران بن میثم، از غایة بن ربعی روایت می‌کند که امام علی علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ». سپس فرمود: آیا این غلبه و پیروزی تحقق یافته است؟ گفتند: آری! امام فرمود: «نه، هرگز! سوگند به خدایی که جان علی در قبضه قدرت اوست، این غلبه و پیروزی محقق نمی‌شود، مگر هنگامی که هیچ آبادی در روی زمین باقی نماند جز اینکه هر صبح و شام در آن بانگ لا اله الا الله و محمدا! رسول الله بلند شود».9

به یقین تنها زمانی که احکام دین مبین اسلام در تمام جهان جاری و ساری شود، زمان شهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ هم چنان که امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرمود: «این آیه مبارکه به هنگام خروج مهدی آل محمد تحقق می‌یابد. دیگر احدی در روی زمین باقی نمی‌ماند، مگر اینکه به رسالت محمد اعتراف می‌کند».10

ابوبصیر نیز می‌گوید: درباره تفسیر این آیه از امام صادق علیه السلام پرسیدم. امام در جواب فرمود: «به خدا قسم! هنوز موقع تأویل آن فرا نرسیده است». گفتم: قربانت گردم! چه وقت موقع آن فرا می‌رسد؟

امام فرمود: «هنگامی که قائم قیام کند، موقع تأویل این آیه فرا می‌رسد و چون قائم قیام کند، هر کافر و مشرکی ظهور او را ناخوش دارد؛ زیرا اگر کافر یا مشرک در دل سنگی پنهان شود، آن سنگ صدا زند: ای مؤمن! کافر یا مشرکی در دل من پنهان شده است، بیا و او را به قتل برسان! و خداوند او را بیرون می‌آورد و یاران قائم او را به قتل می‌رسانند».11

 امام علی علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ». سپس فرمود: آیا این غلبه و پیروزی تحقق یافته است؟ گفتند: آری! امام فرمود: «نه، هرگز! سوگند به خدایی که جان علی در قبضه قدرت اوست، این غلبه و پیروزی محقق نمی‌شود، مگر هنگامی که هیچ آبادی در روی زمین باقی نماند جز اینکه هر صبح و شام در آن بانگ لا اله الا الله و محمدا! رسول الله بلند شود»

آیه هشتم

امام زمان (عج)

«بَقِیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ به حفیظ»؛ «آنچه خداوند برای شما باقی گذارده (از سرمایه‌های حلال)، به رایتان بهتر است؛ اگر ایمان داشته باشید! و من، پاسدار شما (و مأمور بر اجبارتان به ایمان) نیستم».12

امام باقر علیه السلام در تأویل و تفسیر این آیه شریفه فرموده است: «هنگامی که مهدی ما ظاهر شود، به خانه کعبه تکیه می‌دهد و 313 تن از یاران خاص او به دورش گرد می‌آیند. اولین سخنی که بر زبان مبارکش جاری می‌شود این آیه شریفه است: " بَقِیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ" سپس می‌فرماید: "من بقیة الله، خلیفة الله و حجة الله هستم بر شما". آنگاه احدی بر حضرت سلام نمی‌کند، جز اینکه می‌گوید: " السلام علیک یا بقیة الله فی الارض؛ سلام بر توی بازمانده خدا در روی زمین".

بعد از آن چون یاران دیگر حضرت که یک گروه ده هزار نفری می‌باشند به دور او گرد آمدند، یهودی و نصرانی و کسی که غیر خدای تعالی را پرستش می‌نموده، باقی نمی‌ماند جز اینکه ایمان می‌آورد و او را تصدیق می‌نماید و همه ملت‌ها یکی می‌شود، و آن هم ملت اسلام است؛ و پس از آن برای هر معبودی که به جز خدای تعالی مورد پرستش بوده، آتشی از آسمان می‌آید و او را می‌سوزاند».13

زهرا رضائیان

بخش مهدویت تبیان

 


 

 

پی‌نوشت‌ها:

1. نساء: 159.

2. ینابیع الموده، ج3، ص 237.

3. مجمع البیان، ج3، ص211.

4. انفال: 39.

5. مجمع البیان، ج4، ص 834.

6. تفسیر عیاشی، ج 2، ص60.

7. توبه: 33.

8. مجمع البیان، ج5، ص38.

9. المحجة، ص 86.

10. مجمع البیان، ج5، ص38.

11. بحارالانوار، ج 51، ص60.

12. هود: 86.

13. بحارالانوار، ج 52، ص 192.

آیه پنجم

 

 



دو شنبه 9 اسفند 1389برچسب:, :: 22:22 ::  نويسنده : حسین       

روایات متناقض در باب زنان

حجاب

 


 

 

در خصوص زنان در متون دینی همواره دو دسته از روایات دیده می شود که ظاهرا مخالف، متضاد و حتی متناقض به نظر می آیند. برخی از این روایات دستور به لطف و مهربانی، عفو و ترحم، خدمت به زنان و ... دارند و بعضی دستور به مخالفت، عدم مشورت، عدم اطاعت و پرهیز از مصاحبت دارند. به همین علت مخاطب ناآگاه را متحیر و سرگردان می سازد. برخی از صاحبنظران نیز سکوت می کنند و برخی طرف یک دسته را گرفته و با اعلام تردید در اعتبار و سند، دسته دیگر را بعضا از حجیت ساقط می دانند. در حالی که واقعا تناقضی وجود ندارد بلکه تفاوت در موضوع، موجب اختلاف در رفتار شده است. هرگاه پای محبت و مسائل عاطفی بین زن و شوهر در میان باشد، سفارش به محبت کردن، عفو و گذشت و ... به میان آمده است. اما هرگاه سخن از کارهای مردانه و ریاست و سرپرستی قوم، جماعت، یا حتی خانواده در میان باشد مردان را از اطاعت زنان برحذر داشته اند.

 


 

 

روایات مخالف

وَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام كُلُّ امْرِئٍ تُدَبِّرُهُ امْرَأَتُهُ فَهُوَ مَلْعُونٌ‏؛ هر مردى كه تدبیر امورش بدست زنش باشد ملعون است.(مكارم الأخلاق، 231 ) 

وَ قَالَ علیه السلام فِی خِلَافِهِنَّ الْبَرَكَه؛ بركت در مخالفت با آنهاست.(همان)

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ لَا تُشَاوِرُوهُنَّ فِی النَّجْوَى وَ لَا تُطِیعُوهُنَّ فِی ذِی قَرَابَه؛ از امام باقر (علیه السلام): در خلوت با ایشان مشورت مكنید، و درباره خویشان گفته آنها را فرمان مبرید.(مكارم الأخلاق، 232)

وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طَاعَةُ الْمَرْأَةِ نَدَامَه؛ اطاعت زن باعث پشیمانى است. (همان)

 

روایات موافق

امام صادق علیه السّلام فرمود: از اخلاق پیامبران دوست داشتن زنان است؛ من أخلاق الأنبیاء علیهم السّلام حبّ النساء. (سنن النبى صلى الله علیه و آله با ترجمه، ج‏1، ص: 14)

قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: ألا خیركم، خیركم لنسائه، و أنا خیركم لنسائى.(سنن النبى صلى الله علیه و آله با ترجمه، ج‏1، 150)؛ بهترین شما کسی است که بهترین برای همسرش است و من بهترین از بین شما برای همسرم هستم.

پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: زن وسیله خوشى است، هر كه زن مى‏گیرد او را نگه دارد و ضایع نکند. (مكارم الأخلاق-ترجمه میر باقرى، ج‏1، 413) (یعنی زن

عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قَالَ حُبِّبَ إِلَیَّ مِنْ دُنْیَاكُمُ النِّسَاءُ وَ الطِّیبُ وَ جُعِلَ قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلَا‏ه: از دنیای شما زنان و بوی خوش را دوست دارم و روشنی چشمم در نماز است. (الخصال، ج 1، ص 166)

 ... و مَا زَالَ یُوصِینِی بِالْمَرْأَةِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ لَا یَنْبَغِی طَلَاقُهَ ... چندان جبرئیل سفارش زنان را كرد كه خیال كردم طلاقشان حرام است‏. (اعتقادات الإمامیة و تصحیح الاعتقاد، ج‏1، 85)   

بدگویی زن از خانواده همسر تاثیر زیادی روی مرد دارد و بعضا موجب نفرت و قطع رحم می گردد لذا از گوش کردن به حرف زنان در باره خویشاوندان پرهیز داده شده است

بررسی و تحلیل

حقیقت این است که این گونه روایات به ظاهر متناقض، برای مواضع مختلف زندگی و بر اساس شرایط مختلف بیان شده است. با بررسی جهت صدور روایات، روایاتی که بعضا در سرزنش زنان بکار رفته اند مربوط به مواضعی است که زن علی رغم آنکه مدیون و نفقه خور شوهر است، نسبت به او مطیع نباشد و قصد کرده باشد که اختیارات او را محدود نموده و حق سرپرستی را از وی بگیرد.

وقتی اختیار مسائل شخصی و مال خصوصی مرد(به جز مالی که نفقه زن است) در اختیار زن قرار گیرد ممکن است فساد انگیز شود. معمولا این طور است که به بسیاری از واجبات و مستحبات دینی اش همچون صله رحم، احسان به پدر و مادر و ... نمی تواند عمل کند.(البته این مسئله در مورد زنان نیز صدق دارد و زنان از مال خصوصی خود می توانند انفاق کرده یا صدقه و قرض الحسنه بدهند)

صله رحم

در خانواده هایی که در شرایط عادی، اختیار کامل زندگی در تمام مسائل مالی و غیره، با زنان است، به خیر مردان آن خانواده امیدی نیست و این چیز ناپسندی است که خدا برای مردان بسیار زشت می داند.

همچنین بدگویی زن از خانواده همسر تاثیر زیادی روی مرد دارد و بعضا موجب نفرت و قطع رحم می گردد لذا از گوش کردن به حرف زنان در باره خویشاوندان پرهیز داده شده است.

بانوان فراموش نکنند که خود علاوه بر اینکه برای شوهرانشان همسر هستند، نقش های دیگری هم دارند. آنها همچنین مادرند برای پسرانشان، خواهرند برای برادرانشان و ... و هیچ مادری نمی پسندد که پسرش اختیاری از خود نداشته باشد و حتی برای دیدار با او از همسرش رضایت بخواهد.

همچنین گفتنی است که موارد نکوهش، فقط مربوط به رابطه مرد با همسرش است. و برتری مرد بر زنان نیز طبق آیه (الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِم) مربوط به رابطه زن و شوهر است و الا در رابطه خواهر و برادری هیچ برتری برای برادر و فرزند پسر در خانواده نیست بلکه سفارش شده است که اگر برای فرزندانتان هدیه می خرید اول به فرزند دختر بدهید. فرزند دختر در روایات، حسنه و موجب پاداش دانسته شده و فرزند پسر نعمت و موجب سوال است.

بین پدر و مادر نیز هیچ برتری برای پدر ذکر نشده بلکه بر اساس بعضی روایات باید گفت که احسان به مادر، نسبت به احسان در حق پدر، بیشتر اولویت دارد. اگر به طور کلی نیز از ریاست زنان بر مردان نهی شده است، شاید برای آنست که زنان  با وارد کردن مسائل عاطفی و جذابیتهای جنسی در مسائل کاری، نتوانند از عهده برخی از امور سخت برآیند و موجب آن گردد که کارهای بزرگی همچون فرماندهی جنگی به فساد کشیده شود. بنابراین نکوهش ها و مخالفت‌ها مربوط به عدم اطاعت از زنان و  جلوگیری از ترویج فساد در جامعه است.

زنان فراموش نکنند که خود علاوه بر اینکه همسر هستند برای شوهرانشان، نقش های دیگری هم دارند آنها همچنین مادرند برای پسرانشان،خواهرند برای برادرانشان و ... هیچ مادری نمی پسندد که پسرش اختیاری از خود نداشته باشد و حتی برای دیدار با او از همسرش رضایت بخواهد

اما مواردی که امر به مهربانی و دوستی زنان شده کاملا واضح بوده و هیچ ارتباطی با تعبیر عامیانه زن ذلیلی ندارد. یک مرد در عین حال که می تواند در مقابل خواسته های نادرست همسرش مقاومت کند می تواند نسبت به او بسیار مهربان بوده و به او ابراز محبت نماید.

دوست داشتن زنان و مدارا کردن با زنان، مهربانی و توسعه دادن در خرج خانواده و با کلمات محبت آمیز با زنان سخن گفتن جزء سیره انبیاست. مهربانی از قدرت مرد و اختیارات او نمی کاهد. و ضعف و زبونی است که مرد را حقیر می کند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با وجود آنکه هرگز به خواست زنان، خود را آلوده به گناه و ذلت نمی کرد، همواره نسبت به ایشان مهربان بود. هر روز بعد از نماز صبح به همسرانش سر می زد و احوالپرسی می نمود. از تقصیراتشان گذشت می نمود و با وجودی که گاهی بسیار حضرتش را آزرده خاطر می ساختند، دعوا نمی کرد و می فرمود: خداى رحمت كند بنده‏اى را كه رابطه میان خود و زنش را نیكو سازد. (مكارم الأخلاق- ترجمه میر باقرى، ج‏1، 415 /حق زن به گردن شوهر، ص 41)

 

انسیه نوش آبادی

گروه دین تبیان



چهار شنبه 4 اسفند 1389برچسب:, :: 21:57 ::  نويسنده : حسین       

8 روایت درباره مختار ثقفی

قیام مختار

 


 

 

اشاره:

مختار ثقفی از جمله چهره های جنجالی تاریخ است که درباره ابعاد شخصیتی او دیدگاه های ضد و نقیضی وجود دارد. تذکره نویسان اموی و تارخ نویسان دربار جور، هر چه می توانستند در تحریف و ترور شخصیت وی قلم فرساییده اند. اما قدر مسلم، حرکت تاریخی مختار و خونخواهی او از حسین علیه السلام، که بنا به قولی مورد تایید امام زمان، حضرت زید العابدین علیه السلام، نیز واقع گردیده است چیزی نیست که بشود با چنین تحریفاتی از ذهن تاریخ پاک کرد.

در مقال حاضر خواهید دید که در منابع روایی ما، دو گونه مواجهه با وی شده است: روایت های در تایید او وروایتهایی در مذمت او.

اما اینکه کدام دسته از روایت ها نزدیک به واقع است چیزی است که با مطالعه این مقال بدان خواهید رسید.

 


 

 

ابو اسحاق، مختار بن ابی عبید ملقب به كیسان، در سال اول هجری به دنیا آمد،1 وی از طایفه «ثقیف» از اعراب طائف بود كه در میان اعراب معروف به شجاعت، سلحشوری، سخاوت و جوانمردی بودند.2 مختار از دوران كودكی، دارای عقل و هوش سرشار و فردی حاضر جواب، زیرك و بلند همت بود و در سختی‌های زندگی و كوران حوادث، همیشه سربلند بود.3 سیزده سال بیشتر نداشت كه همراه پدرش در جنگ با ایرانیان «قسّ الطائف»، شركت نمود.4

 وی از مشهورترین شخصیت‌های عرب است كه تاریخ اسلام به خودش دیده است. نقش زیادی در حوادث مهم سیاسی – اجتماعی داشته است. در سال 61، زمانی كه مسلم بن عقیل (ع) به كوفه آمد تا برای حضرت ابا عبدالله (ع) بیعت بگیرد، او اولین نفری بود كه با مسلم (ع) پیمان بست، سپس خانه‌اش را در اختیار مسلم قرار داد تا در آنجا، مسلم از مردم بیعت بگیرد.5

پس از ورود ابن زیاد به كوفه و فراری شدن مردم از دور مسلم، مختار به همراه عده‌ای دیگر از بزرگان كوفه به زندان افتادند، ولی پس از جریان كربلا، با وساطت شوهر خواهرش؛ عبدالله بن عمر -فرزند خلیفه سوم- كه در میان مردم به عنوان صحابی رسول‌الله (ص) و فقیه، مشهور بود، نزد یزید از زندان آزاد شد. پس از اطلاع یافتن از آمادگی مردم كوفه، در سال 64 هجری از مكه وارد كوفه شد. در این زمان قیام توابین با شكست روبرو شده بود.6 مختار پس از شكست قیام توابین، در تاریخ چهارشنبه 16 ربیع‌الثانی سال 66 هجری با شعار یا لثاراث الحسین (ع) و بر اساس كتاب خدا، سنت رسول‌الله (ص)، طلب خون امام حسین و یاری مظلومان قیام كرد و همه قاتلین جریان كربلا و كسانی كه در آن واقعه نقش داشتند را به سزای عملشان رساند؛ یا به قتل رساند و یا آواره كرد و خانه آن‌ها را ویران نمود تا غم¬های دل اهل بیت (ع) و محبّین ایشان تا حدودی تسكین یابد.7

از مجموع قرائن و روایات به دست می‌آید كه خروج و قیام مختار، مورد رضایت خداوند و چهارده معصوم بوده است و شواهد زیادی بیانگر این امر است. مثلا یکی از قرائن این است؛ زمانی كه میثم به همراه مختار در زندان به سر می‌برد، میثم به او خبر داد كه او بر علیه قاتلین كربلا قیام خواهد نمود، بی‌شك اگر قیام او مورد رضایت اهل بیت (ع) نبود، میثم این امر را به مختار گوشزد می‌كرد. از ظاهر برخی دیگر از روایات به دست می‌آید كه قیام او با اذن و اجازه خاص امام سجاد(ع) بوده است.8 از جمله این روایات، اجازه‌ای است كه وی از محمد بن حنفیه گرفته است. ممکن است گفته شود اجازه از محمد حنفیه دلیل بر رضایت ائمه از قیام او متار نمی¬شود، ولی با توجه به اینکه از طرفی، مختار می‌دانست هر گونه حكومت و سیاستی جز به فرمان معصوم صحیح نیست، و از سوی دیگر با توجه به شخصیت و تقوای محمد، او بدون اذن امام زمانش، اجازه چنین کاری را صادر نمی¬کند، و عدم اذن مستقیم از امام (ع) به خاطر رعایت شرایط تقیه بوده است؛ او برای گرفتن اجازه به سراغ محمد بن حنفیه می‌رود، در این دیدار محمد بن حنفیه او را به تقوا سفارش می‌كند و با رعایت شرایط تقیه، سخنانی می‌گوید كه مختار از آن، اجازه برای قیام   می فهمد.9 و با توجه به شخصیت معنوی محمد بن حنفیه، می‌توان گفت اجازه او با اذن امام سجاد بوده است.

 ابا عبدالله (علیه‌السّلام)، پس از خطبه‌ای كه در راه كربلا ایراد نمودند، می‌فرمایند: «پروردگارا، آن جوانمرد ثقیفی را بر آنان مسلط كن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ایشان بچشاند و از قاتلان ما احدی را معاف نكند. به جای هر قتلی، كشتنی و به جای ضربت، ضربتی؛ و انتقام مرا و خواندن و دوستان و شیعیانم را از این‌ها بگیرد»

روایات درمورد مختار

 در مورد قیام مختار، دو دسته روایت وارد شده است: 10

 دسته اول روایاتی است كه به مذمت مختار پرداخته و او را شخص كذاب معرفی می‌كند.

 در مورد این روایات می‌توان گفت:

 اولّاً: این احادیث از نظر سندی ایراد دارند.11

  ثانیاً: مختار كسی است كه از قاتلین اهل بیت (ع) و سرور شهیدان انتقام گرفته است و عمل او قطعاً  خداوند و اهل بیت (ع) بوده است پس چطور می‌توان گفت مورد بغض و نفرت اهل بیت (ع) بوده است. پس به نظر می‌رسد این روایات ساخته دست دشمنان و مخالفین مختار است تا شخصیت او را نزد شیعیان زیر سؤال ببرند.12

در مقابل روایاتی است كه به مدح مختار و قیام او پرداخته است، كه چند مورد از آن‌ها را ذكر می‌كنیم:

مختار ثقفی

1) حضرت امیر (ع)می‌فرمایند:13

«سیُقتل ولدی الحسین و سیَخرج غلام من ثقیف و یَقتل من الذین ظلموا ثلاثمائه و ثلاثة و ثمانین الف رجل»

«به زودی فرزندم حسین كشته خواهد شد، ولی طولی نمی‌كشد كه جوانی از قبیله ثقیف قیام خواهد كرد و از این ستمكاران، انتقام خواهد گرفت به طوری كه تعداد كشته‌های آنان به سیصد و هشتاد و سه هزار نفر خواهد رسید»

 

2) حضرت امیر (ع)در ضمن بیان مشابهت مسلمین با بنی اسرائیل می‌فرمایند:14

«به زودی ستمكاران، توسط كسی كه خداوند برای انتقام ما بر آنان خواهد فرستاد، به بلایی گرفتار خواهند شد و این به خاطر فسق و جنایتی است كه مرتكب شده‌اند، همان‌گونه كه بنی‌ اسرائیل گرفتار عذاب شدند ... او جوانی از قبیله ثقیف است كه او را "مختار بن ابی عبید" می‌گویند.»

 

3) ابا عبدالله (علیه‌السّلام)، پس از خطبه‌ای كه در راه كربلا ایراد نمودند، می‌فرمایند:15

«پروردگارا، آن جوانمرد ثقیفی را بر آنان مسلط كن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ایشان بچشاند و از قاتلان ما احدی را معاف نكند. به جای هر قتلی، كشتنی و به جای ضربت، ضربتی؛ و انتقام مرا و خواندن و دوستان و شیعیانم را از این‌ها بگیرد»

 امام صادق (ع)هم در مورد او فرمودند: «(پس از حادثه كربلا)، هیچ زنی از زنان آرایش نكرد و خضاب نیست، تا زمانی كه مختار، سر بریده ابن زیاد و عمر سعد را برای ما فرستاد»

مختار نامه

4) پس از ارسال سر بریده عمر سعد و ابن زیاد نزد امام سجاد (ع)، ایشان در حق مختار فرمودند:16

«حمد و ستایش، خدایی را كه انتقام ما را از دشمنانم گرفت و خداوند به مختار، پاداش و جزایی خیر عطا فرماید»

 

5) پس از ارسال سر بریده و ابن زیاد نزد محمد حنفیه، ایشان فرمودند:17 «خداوند به او پاداش خیر دهد و بهترین پاداش را بدهد. همانا او انتقام ما را گرفت و رعایت حق او بر همه فرزندان بنی مطلب واجب گردید»

6)شیخ طوسی نیز روایتی را از عبدالله بن شریک نقل کرده که: «روز عید قربان در منا، خدمت امام باقر(ع)رسیدیم؛ در حالی­که امام(ع) در خیمه­گاهشان نشسته بودند، ایشان شخصی را در پی سلمانی فرستادند تا بیاید و موی حضرت را اصلاح نماید. من روبروی حضرت نشسته بودم که ناگهان پیرمرد محترمی از اهل کوفه بر امام(ع) وارد شد و خواست دست ایشان را ببوسد؛ اما حضرت نگذاشت، سپس رو به پیرمرد کرده فرمودند: شما کیستید؟

آن مرد عرض کرد: من ابوالحکم فرزند مختار بن ابی­عبید هستم.

امام(ع) تا او را شناخت با وجود آن که فاصله کمی با آن مرد داشت، دست او را گرفت و به نزدیک خود کشاند تا جایی که نزدیک بود روی زانوی خود بنشاند، سپس او را در کنار خود جای داد.

فرزند مختار رو به امام(ع) کرد و عرض نمود: خداوند کارت را اصلاح کند مردم درباره پدرم حرف­های زیادی می­زنند و چیزهایی می­گویند؛ اما حق همان است که شما بفرمائید؛ امام(ع) پرسید: چه می­گویند؟ گفت: می­گویند کذّاب؛ امام(ع) با شگفتی فرمود: سبحان الله؛ به خدا سوگند پدرم(ع) به من خبر داد که مهر مادر من همان پولی بود که مختار برایش فرستاده بود، سپس امام(ع) ادامه داده فرمودند: مگر او نبود که خانه­های خراب ما را از نو ساخت؟ مگر او قاتل قاتلین ما نیست؛ مگر او خونخواه ما نبود، خدا رحمتش کند. به خدا سوگند پدرم به من خبر داد که هر گاه مختار به خانه فاطمه دختر امیرالمومنین(ع) وارد می­شد، آن بانو او را احترام می­گذاشت و فرش برایش می­گستراند و متکایی می­گذاشت مختار بر آن می­نشست و از او حدیث می­شنید. آنگاه امام باقر(ع) رو به فرزند مختار کرده فرمودند: خدا پدرت را رحمت کند، خدا پدرت را رحمت کند او حق ما را گرفت و قاتلین ما را کشت و به خون­خواهی ما قیام کرد.18

 

7) نزد امام باقر سخن از مختار به میان آمد: عده‌ای به وی ناسزا می‌گفتند، حضرت فرمودند:19«به مختار ناسزا نگوئید، زیرا او بود كه قاتلین شهدای ما را كشت و انتقام خون، را از (دشمنان) گرفت و ... .

 

8) امام صادق (ع) هم در مورد او فرمودند:20

«(پس از حادثه كربلا)، هیچ زنی از زنان آرایش نكرد و خضاب نیست، تا زمانی كه مختار، سر بریده ابن زیاد و عمر سعد را برای ما فرستاد»

 

از مجموع این احادیث به دست می‌آید كه در شخصیت و حُسن عقیده مختار هیچ شك و شبهه‌ای نیست و قیام او مرضیّ خدا و اهل بیت پیامبر (ص) بوده است. 21و از طلب رحمتی كه حضرت سجاد (ع) در حق او نمودند، روشن می‌شود كه مسلك او امامی بوده است. بنابراین ایراد "كیسانی" بودن و دعوت مردم به سوی خویش و امامت محمد بن حنفیه وارد نیست. چون طلب رحمت از سوی ائمه (ع) برای شخصی كه اعتقادش بر حق نباشد، جایز نیست.

فرآوری: شکوری

دین و اندیشه

 


 

 

 

[1]- میرخواند محمد بن شرف‌الدین؛ روضة الصفا، تهران، انتشارات خیام، 1338ه، ج3، ص 208.

[2]- ثقفی، ابواسحاق؛ الغارات، (چاپ جدید)، بی‌تا، بی‌جا، ج2، ص 517.

[3]- ذوب الناظر؛ ابن نما به نقل از بحارالانوار، ج45، ص 350.

[4]- مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، مكتب اسلامیه، تهران، انتشارات اسلامیه، 1394ه.ق.، ج45، ص 350.

[5]- روضة الصفا، ج3، ص 208.

[6]- اخطب خوارزمی، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، منشورات المفید، قم، بی‌تا، ج2، ص 202.

[7]- بحارالانوار، ج45، ص 333.

[8]- خوئی، سید ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، انتشارات مركز نشر الثقافة، نجف، چاپ پنجم، 1413ه، ج19، ص 109.

[9]- انساب الاشراف، بلاذری، مكتبة المثنی، بغداد، بی‌تا، ج5، ص 218.

[10]- معجم رجال الحدیث، ج19، ص 102.

[11]- همان.

[12]- بحارالانوار، ج45، ص 386؛ به نقل از رساله ذوب النضار، ابن نما.

[13]- معجم رجال الحدیث،‌ ج19، ص 102.

[14]- مقدس اردبیلی، احمد بن علی؛ حدیقة الشیعه، انتشارات كلی، بی‌جا، چاپ پنجم، بی‌تا، ص 509.

[15]- بحارالانوار، ج45، ص 340.

[16]- جامع الرواة، ج1، ص 22.  قهبائی عنایة الله؛ مجمع الرجال، تحقیق علامه اصفهانی، موسسه اسماعیلیان، قم، چاپ دوّم، 1364ه، ج6، ص 78.

[17]- بحارالانوار، ج45، ص 386.

[18]- کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص125 – 126 و رجال ابن داود، پیشین، ص513.

[19]- بحارالانوار، ج45، ص 343.  معجم رجال الحدیث، ج19، ص 102.

[20]- معجم الرجال، ج6، ص 78.

[21]- حدیقه الشیعه، ص 510.



شنبه 1 اسفند 1389برچسب:, :: 15:23 ::  نويسنده : حسین       
عاقبت روابط نامشروع
هر کس با زنی نامحرم شوخی کند برای هر کلمه که با او گفته است، هزار سال در آتش دوزخ او را زندانی می کنند. و آن زن اگر با رضایت، خود را در اختیار مرد قرار دهد و مرد او را در آغوش گیرد یا ببوسد یا تماسی ب …

عاقبت روابط نامشروع در کلام رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم

در هر خیابان و پارکی نگاه کنی یک دختر و پسر دست همدیگر را گرفته و در حال عبور و مرور هستند هر چقدر هم خوشبین باشیم باز یک جای سؤال باقی میماند که : اینها که سنشان به ازدواج نمی خورد و به طور معمول خواهران و برادران هم چنین صمیمانه تمام مدت دست در دست هم نیستند تمام طول مسیر ، پس این ها چه نسبیتی با هم دارند؟یا زیبنده یک جامعه مسلمان است که این چنین راحت حکمی صریح از دین نادیده گرفته شود ؟

با هیچ زبانی نمیشود به جوانان عزیز گفت که کارشان درست نیست چون توجیهات زیادی برای این رابطه تراشیده شده و کلا به گونه ای آن را پذیرفته و منطقی میدانند و نبودش را غیر ممکن میدانند خوب در این مقاله چند سخن گهربار از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می آوریم باشد که از پیامبر حرف شنوی داشته باشیم و کمی در کار خود تأمل کنیم . بدون پیش داوری این ها نه حرف ستاد امر به معروف است و نه اداره منکرات حرف کسی است که خداوند به جان شریفش سوگند میخورد و او راستگو ترین راستگویان است .

باید این نکته را افزود که این دوستی های نامشروع سبب حرص و ولع و از بین رفتن حجب و حیاء در بقیه جوانان می گردد. وقتی جوانی دید جوانان دیگر به راحتی با دختر یا دخترانی دوست می شوند، و یا دختری دید دختران مثل او، با پسران ارتباط برقرار می کنند، پیش خود فکر می کند، گویا برای این کارها مانعی پیش پای او نیست. لذا اگر چه دختر و پسری باشند که چندان تمایل به ارتباط نامشروع ندارند، اما به خاطر عدم نبودن تقوای بالا و نداشتن شناخت درستی از دین و برخوردار نبودن از معارف بلند دینی و از طرفی وسوسه شیطان، همه اینها دست به دست هم می دهند، زمینه را برای ورود اکثر جوانان به این باتلاق متعفن فراهم می سازند.

وقتی در بین اکثر جوانان جامعه روابط نامشروع رواج یافت، زندگی برای افراد سالم و متدین و کسانی که پایبند به دین و مذهبی هستند، مشکل خواهد بود. در حقیقت چنین جامعه ای به مرضی مبتلا شده که درمان آن بسیار سخت و یا غیر قابل علاج می گردد. همان گونه که اکثر جوامع غربی و برخی کشورهای اسلامی از این روابط نامشروع به ستوه آمدند و دائم در صدد درمان آن می باشند، که متاسفانه به خاطر دوری از دین و معنویت موفق نشده اند. و تنها راه درمان، بازگشت به دین و هویت و اصالت فرهنگی می باشد. اکنون به روایاتی در این مورد توجه فرمایید:

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله وسلم درباره ارتباط زن و مرد نامحرم فرمود:

«با عدوا بین انفاس الرّجال و النساء فانه اذا کانت المعاینة واللقاء کان الدّاء الّذی لا دواء له».

بین مردان و زنان نامحرم جدایی ایجاد کنید [تا با هم برخورد و تماس نداشته باشند]؛ زیرا هنگامی که آنان رو در روی یکدیگر قرار گرفتند و با هم رفت و آمد داشتند، جامعه به دردی مبتلا خواهد شد که درمان نخواهد داشت. 1

همچنین آن حضرت صلی الله علیه واله وسلم فرمود: « ایاک و الخلوة بالنساء و الذی نفسی بیده ما خلا رجل بامراة الا دخل الشیطان بینهما و لان بزحم رجل خنزبراً منلطخاً بطین و حماة خبر له من ان یزحم منکئه امراة لا نجلّ له ».

از خلوت کردن با زنان بپرهیزید، قسم به آن خدایی که جانم در دست اوست مردی با زنی خلوت نمی کند. مگر اینکه شیطان (برای وسوسه و به گناه انداختن آن دو) وارد می شود. اگر خوکی آلوده به کثافت و لجن باشد و به انسان برخورد کند بهتر است از آنکه شانه زن بیگانه ای با مرد نامحرم برخورد کند. 2

و نیز آن حضرت صلی الله علیه واله وسلم فرمود: « لان یطعن فی راس احدکم بمخفط من یدیه خیر له من ان یمس امراة لا تحل له ». اگر سوزنی با شدت و ضربه بر سر یکی از شما فرود آید، بهتر از آن است که زنی را که نامحرم است لمس کند. 3

رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم درباره شوخی با زن نامحرم فرمود: «من فاکه امراة لا یملک ها حبس به کل کلمة کلمها فی الدنیا الف عام فی النّار، و المراة اذ طاوعت الرجل فالنزمها او قبل ها او باشرها خراما او فاکهها واصاب منها فاحشة فعلیها من الوزر ما علی الرّجل فان غلبها علی نفسها کان علی الرّجل وزره ووزرها».

هر کس با زنی نامحرم شوخی کند برای هر کلمه که با او گفته است، هزار سال در آتش دوزخ او را زندانی می کنند. و آن زن اگر با رضایت، خود را در اختیار مرد قرار دهد و مرد او را در آغوش گیرد یا ببوسد یا تماسی برقرار سازد یا با وی بخندد و منجر به عمل خلاف شود، این زن هم مثل مرد گناهکار است و عذابش مثل اوست. ولی اگر زن راضی نبوده و مرد به زور مرتکب این عمل زشت شد، گناه هر دو بر گردن مرد خواهد بود. 4

حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم فرمود: از خلوت کردن با زنان بپرهیزید، قسم به آن خدایی که جانم در دست اوست مردی با زنی خلوت نمی کند. مگر اینکه شیطان (برای وسوسه و به گناه انداختن آن دو) وارد می شود. اگر خوکی آلوده به کثافت و لجن باشد و به انسان برخورد کن بهتر است از آنکه شانه زن بیگانه ای با مرد نامحرم برخورد کند

حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم در مورد دست دادن با زن نامحرم فرمود:
بزرگترین گناه طلبه (درس اخلاق امام 9)

«من صافح امراة حراماً جاء یوم القیامة مغلولاً ثم یومر به الی النّار».

هر کس با زن نامحرمی دست دهد، روز قیامت با دست زنجیر شده به گردن محشور شود، سپس امر می شود تا او را به آتش ببرند. 5

حضرت علی علیه السلام در باره سخن گفتن با زن نامحرم فرمود:

« عباد الله! اعلموا... محادثة النّساء تدعوا الی البلاء و بزبغ القلوب. و الرّمق لهنّ یخطف نور ابصار القلوب و لمح العبون مصائد الشّیطان ».

ای بندگان خدا! بدانید که... گفتگو و اختلاط مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد، و دل ها را منحرف می سازد، و پیوسته به زنان چشم دوختن نور چشم دل را خاموش می گرداند، و همچنین با گوشه چشم به نامحرم نگاه کردن از حیله و دام های شیطان است. 6

(منظور از با گوشه چشم آن است که شیطان ملعون گاهی انسان را وسوسه می کند و می گوید: یک لحظه به این زن بنگر و فوری چشمت را برگردان! که همین کار باعث نگاه های بعدی و مقدمه گناهان بزرگ خواهد شد.)

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله وسلم در باره سخن گفتن با زن نامحرم فرمود:

« ایاک و محادثة النساء فانه لا یخلوا رجل بامراة لیس لها محرم الا هم بها ».

از گفتگو و اختلاط با زنان بپرهیز. به راستی هیچ مردی با زن نامحرمی در خلوت سخن نمی گوید مگر اینکه در دل او نسبت به وی رغبت پیدا می کند. 7

خوب اکنون کدامیک از شما دوست دارد به خاطر شوخی و لذتی زودگذر آخرت خود را نابود کند جوانانی که این قبیل روابط را داشته اند و بعدا صدمه هایی از همان محبوب و معشوق خود می بینند صدها بار در دل آرزو می کنند که ای کاش هرگز وارد این روابط نمی شدند که از یک طرف ترک آن حتی بعد از ازدواج برایش سخت باشد و هم اینکه لذت پاک بودن را مثل کسانی که وارد این گود نشده اند از دست داده اند هر چند توبه کنند توبه اگر واقعی باشد مجازات اخروی آن را از بین می برد اما اثر وضعی آن گناه خو د را نشان خواهد داد مثل یک اثر سوختگی روی پوست که با درمان سوزش آن از بین میرود و حس نمیشود اما ردش بر روی پوست باقی میماند بالاخره باید فرقی بین آن هایی که گناه می کنند و آن هایی که خویشتن داری میکنند باشد یا نه ؟ پاک ماندن هنر است و والا گناه کردن که کاری ندارد .

پی نوشت ها:

1- بهشت جوانان، ص 468.

2- بهشت جوانان، ص 468. مرات النساء ص 117، و مانند آ« مستدرک الوسائل ج 14 ص 5- 264.

3- بهشت جوانان، ص 469. مرات النساء ص 117.

4- بهشت جوانان، ص 441. عِقاب الاعمال: ص 652.

5- بهشت جوانان، ص 442. عِقاب الاعمال: ص 652.

6- بهشت جوانان، ص 472. بحارالانوار ج 74 ص 291 و مانند آن بخارج 75 ص 232.

7- بهشت جوانان، ص 472. مرآت النساء: ص 141

فان پاتوق



یک شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, :: 7:4 ::  نويسنده : حسین       
قیام مردی از قم و مبارزه او و یارانش با طوفانهای ظلم
رجُلٌ مِن أهلِ قُمّ يدعو النّاسَ إلى الحقِّ يَجْتَمِعُ مَعهُ قَومٌ كَزُبرِ الحديدِ لا تُزِلُّهُمُ الرِّياحُ العَواصِفُ و لا يَمَلّونَ مِن الحَربِ ولا يَجْبُنونَ وعلى اللّهِ يَتَوكّلونَ والعاقِبَةُ للمُتّقِين‏
امام کاظم(سلام الله عليه): مردى از قم مردم را به حق فرا مى‏خواند و بر گرد او مردمانى فراهم مى‏آيند كه چونان پاره‏هاى آهن استوارند، طوفان‏ها آنها را به لرزه نمى‏اندازد و از جنگ خسته نمى‏شوند و بزدلى نشان نمى‏دهند، به خدا توكّل دارند و فرجام از آنِ پرهيزگاران است.
و ما شاهد قیام آن مرد بزرگ از قم بودیم و از جان گذشتگی ها و شجاعت یارانش را در روزهای سخت جنگ تحمیلی دیدیم براستی که به استواری آهن در مقابل حکام جور و ظلم و فساد ایستادند و امیدواریم که رهرو راهشان باشیم چون آنان به سعادت ابدی برسیم
میزان الحکمة ج 2 ص 157


چهار شنبه 13 بهمن 1389برچسب:, :: 23:48 ::  نويسنده : حسین       
کلمات قصار رسول اللّه صلی الله علیه و آله

 

* سوگند به خدایی که جان من در دست قدرت اوست، هیچ دشمنی برای انسان دشمن تر از خشم و شهوت وجود ندارد، پس این دو را ریشه کن و مغلوب ساخته و فرو نشانید.

* وای به کسی که مردم از ترس شرّش او را بستایند، و وای بر کسی که از ترس ظلمش از او اطاعت کنند، و وای به کسی که از ترس بدی اش او را احترام نمایند.

* گرامی بدارید کسانی را که از آنها چیزی می آموزید و هم آن کسانی را که به آنها چیزی تعلیم می دهید. استادان و شاگردان خود را احترام کنید.

* نه خدا وقتی که شما را از کار بدی نهی کرده می بیند، و نه موقعی که دستور انجام کاری را می دهد، شما را از نظر دور می دارد.

* شما را در شگفت ندارد آن کسی که مالی را از راه حرام به دست آورده است؛ زیرا اگر او را در راه خدا انفاق کند، پذیرفته نمی شود، و اگر آن را نگاه دارد، بر آتش عذاب خود افزوده است.

* علم را به آن خاطر نیاموزید تا بر نادانان فخرفروشی کنید، و علم را به آن جهت نیاموزید که با دشمنان مجادله کنید، و علم را به آن خاطر نیاموزید تا به وسیله آن نظر حاکمان را به خود جلب کنید، که هر کس چنین باشد از اهل دوزخ است.

* و تمام شب خودتان را عادت به خواب ندهید، بلکه پاسی از شب را نخوابید.

* مبادا کسی از شما پدرش را به خشم آورد، و اگر او دستور دهد به یکی از شما تا از دنیا بیرون رود باید انجام دهد!

* نباید سائل بر اهل خانه پافشاری در سؤال بکند که هم خود گناه می کند و هم آنها را مبتلا به گناه سازد.

* نباید بر کسی از شما مرگ فرا رسد، مگر اینکه دهانش به ذکر خدا شاداب باشد.

* نباید دل کسی از شما هرگز از یاد خدا خالی باشد.

* با مردگان هم نشین نشوید تا دل شما بمیرد، و مردگان آن کسانی هستند که حریص دنیایند.

* به آدم دو رو، آقا نگویید، زیرا که اگر آقا و سرور شما شود، خدا را به خشم آورده اید.

* و به هر کسی که چیزی از این مال دنیا عرضه شود، نه از راه اسراف، و نه از راه درخواست از دیگران، پس باید به خودش گشایش بخشد، و اگر توانگر شد باید به کسانی که نیازمندند، توجّه و کمک کند.

* و هر کس نمازی بخواند که چیزی از امور دنیا بر دل او در حال نماز نگذرد، هر چه از خدا بخواهد، به او مرحمت می کند!

* هر کس به دست خود کفش و جامه اش را وصله بزند و در برابر عظمت خدا پیشانی بر خاک بساید از خودخواهی رسته است.

* هر کس از بدعت گذار به دل ناراضی و خشمناک باشد، خداوند قلب او را از یقین و رضا سرشار گرداند.

* هر کس اهمیت ندهد به اینکه روزی اش از چه راهی می رسد، خداوند هم اهمیت نمی دهد به اینکه او را از چه راهی وارد دوزخ گرداند.

* هر کس دوست می دارد که خدا و رسولش او را دوست بدارند، پس باید با مهمان غذا بخورد، هر کس با مهمانش هم خوراک شود، پس بین او و خدا مانع و حجابی نخواهد بود.

* هر کس برای خاطر غیر خدا، وسیله تقرّب بجوید، خداوند سبحان تقرّب او را نپذیرد.

* هر کس زیاد تسبیح و تمجید خدا گوید و خوردن و آشامیدن و خوابش کم باشد، فرشتگان مشتاق او گردند.

* هر کس که بیشترین فکرش زندگی این دنیا و بیشترین تلاش و کوشش برای لذت زودگذر دنیا باشد، بهره ای از دین ندارد.

* و هر کس بیشترین همتش رسیدن به خواسته های نفسانی باشد، حلاوت ایمان از دلش کنده شده است.

* هر کس برای ثروتمندی (بخاطر ثروتش) تواضع کند، تنگدستی را خداوند برای او فراهم سازد.

* هر کس غذایی را برای هوای نفس بخورد، خداوند حکمت را بر قلب او حرام گرداند.

* هر کس پرخوابی کند، بهره اش را از دنیا و آخرت از دست بدهد.

* هر کس علم را به منظور بهره دنیایی بیاموزد، به بهره آخرت نرسد، هر کس به زینت تقوا آراسته نگردد، زمام اختیارش را شرّ و بدی به دست گیرد و به هر جا خواهند راند و حرص و طمع مالک او گردد.

* هر کس تمام همتش را صرف دنیا کند، خداوند اهمیت نخواهد داد که او در کدام وادی دنیا کشته شود.

* هر کس نسبت به امور مشتبه از گناه جرأت بورزد، ممکن است بر گناهانی که مسلّم است نیز جرأت کند، و هر کس موارد مشتبه از گناه را ترک گوید، موردی را که مسلم است، به طور یقین مرتکب نخواهد شد، با وارد شدن در اموری که بی فایده است آتش دوزخ را بیشتر بر چهره هاتان نتابانید!

* بندگان خدا! شما همچون بیمارانی هستید و پروردگارتان چون پزشک، پس صلاح بیماران در آن است که پزشک مصلحت می بیند نه آنکه هر چه دل بیمار بخواهد و به چنگ آورد، اینک تسلیم امر خدا باشید تا از جمله رستگاران گردید.

* بالاترین درجه ایمان درجه ای است که هر کس به آنجا رسد که اگر ظاهر شود باکی نداشته باشد، و هرگاه پوشیده بماند نیز از کیفر و مجازاتش نترسد.

* یک خصلت است که هر کس دارای آن باشد، دنیا و آخرت در اطاعت او درآیند، و به سود رستگاری قرب خدا در بهشت برسد (و آن تقوی است).

* هر کس از دو چیز خودداری کند خداوند او را از دو چیز نگهدارد: هر کس زبانش را از آبروی مسلمانان نگهدارد، خداوند او را از لغزش باز دارد، و هر کس جلو خشم خود را بگیرد خداوند عذاب خود را از او باز دارد!

* ای ابوذر! دلت را با یاد خدای بیدار کن، و خودت را از بستر خواب دور ساز، و از پروردگارت بترس!

سه چیز را زیاد یاد کنید تا مصیبت ها بر شما آسان گردند، مرگ را و روز بیرون شدنتان را از قبرها و روز ایستادنتان را در پیشگاه خدا.

 

پدیدآورنده: ابوالحسن ورّام



چهار شنبه 13 بهمن 1389برچسب:, :: 22:45 ::  نويسنده : حسین       

امام مجتبی علیه السلام در حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله

ما برخی از سفارش های پیامبر درباره امام مجتبی علیه السلام و برادر ارجمندش را در اینجا منعکس می کنیم:

1. ابن مسعود و ابوهریره می گویند: رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدیم که حسن و حسین علیهماالسلام را بر دو شانه خود قرار داده، گاهی این و گاهی آن را می بوسد. مردی پرسید: آیا آن دو را دوست داری؟ فرمود:

«مَن أحبَّ الحسنَ و الحسین فقد أَحَبَّنِی و مَن أبْغَضَهُما فقد أبغَضنی»(8).

«هرکس حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هرکه با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی کرده است».

2. ابو سعید خدری و ابن عباس و حُذیفه نقل می کنند که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«الحسنُ و الحسین سیّدا شَبابِ أهلِ الجنَّة»(9).

«حسن و حسین سروران جوانان بهشتند».

3. عبداللّه شبراوی در کتاب «الإتحاف بِحُبِّ الاشراف» حدیث مفصلی را از امیر مؤمنان نقل می کند که رسول خدا در خطاب به حسن و حسین فرمود: «أنتما الإمامان و لأُمِّکما الشفاعة»(10). «شما دوتن، پیشوایان امت هستید، و مادرتان حق شفاعت دارد».

4. ابن شهراشوب از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: «الحسن و الحسین إمامان، قاما أو قعدا». در حدیثی فرمود: «ابنایَ هذا إمامان قاما أو قعدا»(11).:«حسن و حسین دو امام و پیشوای امتند، چه بر قدرت باشند و یا خانه نشین باشند»، اینها بخشی از کلمات رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره امام حسن مجتبی علیه السلام است.

hawzah.net



شنبه 9 بهمن 1389برچسب:, :: 8:34 ::  نويسنده : حسین       

خواب متأهّل بهتر از روزه‏ مجرد!

محتوای سوره قصص

قران و خدا

در زندگی روز مره باید یک نکته ی بسیار ساده را بدانیم و به آن عمل کنیم تا هیچ گاه دچار خسران و زیان نگردیم و آن این که؛ به تمام کارهایمان رنگ و جهت خدایی دهیم و هیچ کاری را به قصد به دست آوردن جلب نظرکسی جز خدا ، انجام ندهیم .

 

تمام كارها با رنگ الهی!

«قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْكَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ ؛ (حضرت شعیب به موسى) گفت : «من مى‏خواهم یكى از این دو دخترم را به همسرى تو درآورم به این شرط كه هشت سال براى من كار كنى و اگر آن را تا ده سال افزایش دهى ، محبّتى از ناحیه توست من نمى‏خواهم كار سنگینى بر دوش تو بگذارم و ان شاء اللَّه مرا از صالحان خواهى یافت .»  (قصص 27)

 

نكته‏های آیه:

ما مى‏توانیم تمام كارهاى خود را رنگ الهى دهیم ، چنان كه قرآن مى‏فرماید : « صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» (بقره، 138) مثلًا هر گاه صورت خود را مى‏شوییم ، قصد وضو نماییم ، هر گاه مى‏نشینیم مثل پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) رو به قبله نشینیم ، به جاى مدرك و مقام ، براى رضاى خداوند درس بخوانیم ، لباسى كه براى همسر مى‏خریم ، به مناسبت اعیاد مذهبى همچون عید غدیر یا تولّد حضرت زهرا (علیها السلام) باشد ، هدیه‏اى كه براى فرزند خود مى‏خریم به مناسبت كسب یك كمال معنوى باشد .

 

پیام‏هایی از آیه:

1 ـ اگر كارى بر اساس جوانمردى و ضعیف نوازى انجام شود ، علاوه بر اجر معنوى ، پاداش دنیوى نیز به دنبال دارد : « قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ » (حضرت موسى كه تا ساعاتى پیش حتّى بر جان خود ایمن نبود ، اینك علاوه بر امنیّت جانى، صاحب زن و زندگى و كار مى‏شود .)

2 ـ سنّت‏هاى خوب ازدواج (همچون حضور در منزل دختر و گفتگو با حضور پدرش) را از انبیا بیاموزیم : « إِنَّ أَبِی یَدْعُوكَ ... إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ »

3 ـ شناخت داماد پیش از اقدام به ازدواج ، امرى ضرورى است : « فَلَمَّا ... قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ ... قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ» (موسى سرگذشت خود را صادقانه به شعیب گفت و او به موسى اطمینان پیدا كرد، آن گاه پیشنهاد دامادى او را براى دخترش مطرح نمود .)

4ـ اگر از امین بودن ، توانایى و علاقمندى به كار جوان مطمئن شدیم، « الْقَوِیُّ الْأَمِینُ » نداشتن امكانات و مسكن را مانع ازدواج قرار ندهیم : « أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ »

5 ـ پیشنهاد ازدواج از جانب پدر دختر مانعى ندارد : « إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ »

6 ـ رعایت نوبت میان دختران ، و ازدواج دختر بزرگتر قبل از كوچكتر، همه‏جا ضرورى نیست :« إِحْدَى ابْنَتَیَّ » (حضرت شعیب به موسى گفت: مى‏خواهم یكى از این دو دخترم را به ازدواج تو درآورم و شرط نكرد كه دخترِ اوّل باشد یا دوّم .)

7ـ پدر نباید در امر ازدواج میان دختران ، تفاوت بگذارد : « إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ »

8ـ دختر و پسر مى‏توانند در هنگام خواستگارى در برابر یكدیگر قرار بگیرند : « هاتَیْنِ »

9ـ غریزه‏ى جنسى را جدّى بگیریم . حتّى در خانه نبوّت ، براى سلامت محیط خانه و كار ، ابتدا به امر ازدواج اقدام و سپس به استخدام توجّه مى‏شود : « أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ ... عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِی »  

شناخت داماد پیش از اقدام به ازدواج ، امرى ضرورى است : « فَلَمَّا ... قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ ... قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ» (موسى سرگذشت خود را صادقانه به شعیب گفت و او به موسى اطمینان پیدا كرد، آن گاه پیشنهاد دامادى او را براى دخترش مطرح نمود .)

10ـ ازدواج ، با مهریه همراه است : « عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِی »

ازدواج

11ـ لازم نیست مهریه مال و ثروت باشد . حضرت شعیب به موسى گفت: دخترم را به ازدواج تو درمى‏آورم به شرط آن كه هشت سال براى من كار كنى : « عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ » (البتّه در شریعت اسلام مى‏بایست به فتاواى مراجع تقلید مراجعه كنیم.)

12ـ زمان‏بندى قراردادها را بر اساس زمان عبادات و امور معنوى قرار دهیم : « ثَمانِیَ حِجَجٍ » (به جاى هشت سال ، فرمود : هشت حج)

 13ـ یكى از راه‏هاى ترویج معروف ، بزرگداشت اوقات معنوى و « ایّام اللَّه » است : « ثَمانِیَ حِجَجٍ »

14ـ مقام نبوّت ، مانع از صحبت پیرامون مقدار مهریه و مال الاجاره نیست :  « ثَمانِیَ حِجَجٍ »

15ـ مراسم حج ، در ادیان گذشته نیز سابقه داشته است :« حِجَجٍ »

16ـ هنگام صحبت براى مهریه ، پدر عروس ، حدّ اقل مورد قبول را انتخاب كند و پذیرش بیشتر را به اختیار داماد بگذارد : « فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ » حضرت شعیب به موسى گفت : اگر هشت سال را به ده سال برسانى اختیار با شماست .

17 ـ در میزان مهریه ، داماد را در تنگنا قرار ندهید : « فَمِنْ عِنْدِكَ »

18 ـ پدر عروس در امر ازدواج سخت‏گیرى نكند و در پرداخت مهریه ، توان داماد را در نظر بگیرد : « ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْكَ »

19 ـ كسانى كه به كارگران و زیردستان خود سخت‏گیرى مى‏كنند ، انسان‏هایى ناصالح هستند : «سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ »

20 ـ داماد باید از ناحیه بستگان جدید ، آرامش خاطر داشته باشد : « سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ »

21ـ بدون استمداد از خدا و گفتن انشاء اللَّه ، براى آینده وعده‏اى ندهیم : « إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ »

22 ـ اعتمادِ متقابلِ داماد و خانواده عروس لازم است : « سَتَجِدُنِی ... مِنَ الصَّالِحِینَ » 

 

اهمّیت ازدواج‏ در اسلام

در روایات مى‏خوانیم : ازدواج سبب حفظ نیمى از دین است . دو ركعت نماز كسى كه همسر دارد از هفتاد ركعت نماز افراد غیر متأهّل بهتر است . خواب افراد متأهّل از روزه‏ى بیداران غیر متأهّل بهتر است . (میزان الحكمه)

آرى بر خلاف كسانى كه ازدواج را عامل فقر مى‏پندارند ، رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله )فرمودند : ازدواج روزى را بیشتر مى‏كند .

همچنین فرمودند: كسى كه از ترس تنگدستى ازدواج را ترك كند ، از ما نیست و به خدا سوء ظن برده است .  (میزان الحكمه)

در روایات مى‏خوانیم : كسى كه براى ازدواجِ برادران دینى خود اقدامى كند ، در روز قیامت مورد لطف خاص خداوند قرار مى‏گیرد.  (كافى، ج 5، ص 331)

قرآن نسبت به تشكیل خانواده و اقدام براى ازدواج ، دستور اكید داده (نور، 32) و سفارش كرده كه از فقر نترسید ، اگر تنگ دست باشید ، خداوند از فضل و كرم خود ، شما را بى‏نیاز خواهد كرد .  (نور، 32)

ازدواج وسیله‏ى آرامش است . (روم، 21) در ازدواج فامیل‏ها به هم نزدیك شده و دلها مهربان مى‏شود و زمینه‏ى تربیت نسل پاك و روحیه تعاون فراهم مى‏شود .  (میزان الحكمه)

در روایات مى‏خوانیم: براى ازدواج عجله كنید و دخترى كه وقت ازدواج او فرا رسیده ، مثل میوه‏اى رسیده است كه اگر از درخت جدا نشود فاسد مى‏شود . (میزان الحكمه)

 ازدواج سبب حفظ نیمى از دین است . دو ركعت نماز كسى كه همسر دارد از هفتاد ركعت نماز افراد غیر متأهّل بهتر است . خواب افراد متأهّل از روزه‏ى بیداران غیر متأهّل بهتر است

انتخاب همسر

انتخاب همسر

معیار انتخاب همسر در نزد مردم معمولاً چند چیز است : ثروت ، زیبایى ، حَسب و نَسب.

ولى در حدیث مى‏خوانیم : « علیك بذات الدین » تو در انتخاب همسر، محور را عقیده و تفكّر و بینش او قرار ده . (كنز العمال، ح 46602)

 در حدیث دیگر مى‏خوانیم : چه بسا زیبایى كه سبب هلاكت و ثروت كه سبب طغیان باشد . (میزان الحكمه)

رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) فرمود : هر گاه كسى به خواستگارى دختر شما آمد كه دین و امانت‏دارى او را پسندیدید ، جواب ردّ ندهید و گرنه به فتنه و فساد بزرگى مبتلا مى‏شوید .(بحار، ج 103، ص 372)

امام حسن (علیه السلام) به كسى كه براى ازدواج دخترش مشورت مى‏كرد فرمود : دامادِ با تقوا انتخاب كن كه اگر دخترت را دوست داشته باشد گرامیش مى‏دارد و اگر دوستش نداشته باشد ، به خاطر تقوایى كه دارد به او ظلم نمى‏كند . (مكارم الاخلاق، ج 1، ص 446)

در روایات مى‏خوانیم : به افرادى كه اهل مشروبات الكلى هستند و افراد بد اخلاق و كسانى كه خط فكرى سالمى ندارند و آنان كه در خانوادهاى فاسد رشد كرده‏اند ، دختر ندهید . (میزان الحكمه)

 

آمنه اسفندیاری

بخش قرآن تبیان

 


 

 

منابع :

1- تفسیر نور ،ج 9

2- مكارم الاخلاق ، ج 1

3- میزان الحكمه

4- بحار، ج 103

5- كنز العمال



سه شنبه 5 بهمن 1389برچسب:, :: 14:40 ::  نويسنده : حسین       

موسیقی حرام؛ مسبب فقر!

راه نجات از فقر و تنگدستی (1)

امر به معروف و نهی از منکر

فقیر بودن به خودی خود عیب نیست؛ آنچه ناپسند است این است که انسان با سوء اختیار خویش مبتلا به فقر شده، خود و دیگران را به زحمت بیندازد. کم نیستند کسانی که مدام با فقر و نداری دست و پنجه نرم می کنند و با وام بعدی قسطهای قبلی را می دهند؛ همیشه هشت شان گرو نُهشان است و اینگونه روزگار می گذرانند.

علاج این معضل چیست؟ و چگونه می توان از چنگال آن نجات پیدا کرد؟

 

پاسخ این سوال در آموزه های اسلامی

 

 

مردم با سه نوع فقر دست در گریبانند اول فقری که در اثر سوء تدبیر و یا ترک برخی از دستورات دینی نصیبشان شده است؛ دوم فقری که کفاره گناهان مومنین است 1 و سوم فقری که محصول کم کاری و یا بی دینی آنها نیست بلکه قرار است از تحمل آن پاداش و ترفیع درجه نصیبشان شود. 2

فقری که در سوال این نوشتار مطرح است از جنس اول است و ما برآنیم تا به پاسخ آن بپردازیم.

در متون دینی به سوء رفتارهایی اشاره شده که هر یک عاملی هستند برای فقر و تنگدستی و انسان می تواند با ترک آنها از چنگال فقر نجات یابد.

مهمترین چیزی که انسان را زمینگیر فقر می کند آلوده شدن به گناه و معصیت است. قرآن وعده داد که اگر مردم اهل تقوا و دوری از گناه باشند خداوند خیر و برکت آسمان و زمین را به سوی آنها سرازیر می کند؛ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض .3

و در سوره طلاق فرمود هر کس از گناه بپرهیزد خداوند روزی او را از جایی که هیچ گمان نمی کند تامین خواهد کرد؛ در کارش گشایش ایجاد کرده و سختی آن را برایش آسان می گرداند؛ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یجَْعَل لَّهُ مخَْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ ... وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یجَْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا .4

تاثیر گناه در فقیر کردن انسان چنان جدی است که امیرالمومنین علی علیه السلام به ما آموخت تا در دعا اینگونه بخوانیم:

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ یَدْعُو إِلَى الْكُفْرِ وَ یُطِیلُ الْفِكْرَ وَ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ یَجْلِبُ الْعُسْرَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِین 5 خداوندا از تو طلب آمرزش می کنم نسبت به هر گناهی که مرا به کفر می کشاند و توان فکر کردن را از من می گیرد و باعث فقر من شده و زندگی مرا به سختی می اندازد.

و نیز می فرماید:

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ یَكُونُ فِی اجْتِرَاحِهِ قَطْعُ الرِّزْق 6؛ پروردگارا! از تو طلب بخشش دارم نسبت به هر گناهی که باعث قطع رزق می شود.

از آنچه تا کنون نقل شد به دست می آید که اصولا گناه برکت را از زندگی انسان برده و او را گرفتار فقر و تهی دستی می گرداند. در روایات نام برخی از گناهان که تاثیر جدی تری در فقر و تنگدستی دارند ذکر شده است که ما نیز آنها را بازگو می کنیم.

مردم با سه نوع فقر دست در گریبانند اول فقری که در اثر سوء تدبیر و یا ترک برخی از دستورات دینی نصیبشان شده است؛ دوم فقری که کفاره گناهان مومنین است  و سوم فقری که محصول کم کاری و یا بی دینی آنها نیست بلکه قرار است از تحمل آن پاداش و ترفیع درجه نصیبشان شود

1. رابطه نامشروع

 

 

خطرناک ترین گناهی که چندین روایت به فقرآور بودن آن اشاره دارد رابطه نامشروع جنسی یا همان زنا است.

نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: فِی الزِّنَا خَمْسُ خِصَالٍ یَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ وَ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ یَنْقُصُ الْعُمُرَ وَ یُسْخِطُ الرَّحْمَنَ وَ یُخَلِّدُ فِی النَّار 7؛ زنا پنج ضرر دارد: آبرو را می برد؛ باعث فقر می شود؛ عمر را کوتاه می کند؛ خشم خداوند را بر می انگیزد و انسان را در جهنم جاودان می گرداند.

امام صادق علیه السلام فرمود: الذُّنُوبُ ... الَّتِی تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا 8؛ زنا از گناهانی است که جلوی نزول رزق را می گیرد.

 

2. قطع ارتباط با خویشاوندان نزدیک

 

 

از دیگر گناهانی که موجب فقر است قطع رحم یا همان قطع ارتباط با بستگان نزدیک مانند: پدر، مادر، برادر، خواهر و مانند آن است.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: قَطِیعَةُ الرَّحِمِ تُورِثُ الْفَقْر 9؛ قطع ارتباط خویشاوندی فقرآور است.

 

3. اسراف

 

 

تهیه کالا بیش از حد نیاز و تلف کردن بخشی از نعمتهای خدادادی سبب می شود که انسان از همان مقدار ضروری هم محروم شود.

امام صادق علیه السلام فرمودند: إِنَّ السَّرَفَ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ إِنَّ الْقَصْدَ یُورِثُ الْغِنَی 10؛ اسراف انسان را فقیر می کند و مدیریت صحیح اقتصادی باعث بی نیازی انسان می شود.

موسیقی حرام

4. گوش دادن به آواز و ترانه های حرام

 

 

در دین اسلام برخی آوازها و ترانه ها حرامند و ملاک تشخیص هم این است که اگر آن ترانه مطرب بود؛ یعنی مناسب با مجالس بزن و برقص بود می شود حرام وگرنه از نظر شرعی گوش دادن به آن مانعی ندارد.

به هر حال یکی از گناهانی که سایه نحس فقر را بر روی زندگی انسان می گستراند همین گوش دادن به چنین آواز و ترانه هائیست که متاسفانه امروز رواج زیادی هم دارد. امام صادق علیه السلام فرمودند: الغِناءُ یُورِثُ الفَقر  11

 

5. سبک شمردن نماز و اهمیت کم دادن به آن

 

 

گاهی نماز خواندن و گاهی نخواندن، بی توجهی به نماز اول وقت، ترک نماز جماعت، فرار از شرکت در نماز مسجد و مانند آن همگی از مصادیق کاهلی در نماز است که در روایات از آن به الاستخفاف بالصلاة 12 تعبیر شده است. این کارها نیز بنا بر تصریح روایات باعث فقر می شوند.

 

6. عادت بر دروغگویی

 

 

برخی از بس که دروغ گفته اند این گناه به صورت عادتی زشت برای آنها تبدیل شده است. روایات به ما هشدار می دهند که این کار موجب فقر و تنگدستی می شود.

امیر المومنین علی علیه السلام فرمود: اعْتِیَادُ الْكَذِبِ یُورِثُ الْفَقْر  13عادت بر دروغگویی فقرآور است.

مهمترین چیزی که انسان را زمینگیر فقر می کند آلوده شدن به گناه و معصیت است. قرآن وعده داد که اگر مردم اهل تقوا و دوری از گناه باشند خداوند خیر و برکت آسمان و زمین را به سوی آنها سرازیر می کند؛ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض

7. قسم دروغ خوردن

 

 

این هم از جمله کارهای ناشایستی است که برکت را از زندگی برده و انسان را گرفتار فقر می کند.

امیر المومنین علی علیه السلام فرمود: الْیَمِینُ الْفَاجِرَةُ تُورِثُ الْفَقْرَ  14

 

8. لعنت کردن فرزند

لعنت فرزند

گاهی پدر و مادرها برای آنکه آب خنکی بر جگر تفتیده شده خود بپاشند دست به نفرین فرزند سرکش خود می زنند غافل از این که این کار پیامد ناگواری برای خودشان دارد به نام فقر.

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند یکی از کارهایی که باعث تنگدستی می شود اللَّعْنُ عَلَى الْأَوْلَاد یعنی لعنت کردن فرزندان است. 15

در نهایت باز به همان سخن نخست بر می گردیم و می گوییم: اصلی ترین کار برای فقر زدایی از صحنه زندگی زدودن هر نوع گناه از صفحه دل است و نفس کشیدن در فضای پاک و فرح بخش دین است و بس.

این نوشتار را با نقل پرسش و پاسخی از محضر حضرت آیت الله العظمی مظاهری دامت برکاته به پایان می بریم:

 

سوال:

 

 

به خاطر مسائلی دچار مشکلات مادی بسیار بسیار شدیدی شده ام. آیا این به خاطر عذاب الهی است یا رحمت الهی که خودم از فهم آن عاجز هستم؟  آیا این امتحان الهی است؟ چگونه بر این امتحان بسیار مشکل غلبه کنم؟ چرا دست به هر کاری می زنم خراب می شود؟ استاد عزیز هزاران و هزاران سئوال دارم ولی واقعاً دلم پر از خون است و واقعاً مستاصل شده ام. وظیفه من چیست؟ 

پاسخ معظم له:

 

رضا به داده بده وز جبین گره بگشا

 

 كه بر من و تو در اختیار نگشودند

 

 

 

ما باید بدانیم كه خداوند قادر و عالم و جواد و حكیم است و هرچه جلو می آید از روی حكمت است. ولی ما برای رفع گرفتاری ها باید تلاش و کوشش كنیم. اگر گناهكاریم بدانیم گرفتاری ها از آنجا سرچشمه می گیرد، توبه كنیم و گناه را ترك كنیم. و اگر گناهكار نیستیم برای رفع گرفتاری ها تلاش كنیم، اگر رفع نشد، گله نكنیم و بدانیم مصلحتی در كار است. البته خداوند پاداش بزرگی در دنیا و آخرت عنایت می كند. 16

 

امید پیشگر – گروه دین و اندیشه تبیان

 

 


 

 

پی نوشت ها:

1 - بحارالانوار، ج 50، ص 229

2-  بحارالانوار، ج 69، ص 66

3-  اعراف / 96

4-  طلاق /2-4

5-  بحارالانوار، ج 84، ص 334

6-  همان.

7-  الكافی، ج 5، ص542

8-  الكافی، ج 2، ص447

9-  وسائل‏ الشیعة، ج 15، ص 347

10-من‏لایحضره‏ الفقیه، ج 3، ص 174

11-دعائم‏الإسلام، ج 2، ص 20

12-بحارالانوار، ج 73 ، ص 315

13-وسائل‏ الشیعة، ج 15، ص 347

14-همان

15-بحارالانوار، ج 73 ، ص 315

16-به نقل از پایگاه اطلاع رسانی معظم له



سه شنبه 5 بهمن 1389برچسب:, :: 16:40 ::  نويسنده : حسین       

راههایی برای ثروتمند شدن

ثروت

گفتیم (موسیقی حرام؛ مسبب فقر! مهمترین راه برای فقرزدایی) مهمترین عاملی که ما را گرفتار فقر و تنگدستی می کند آلوده شدن به معاصی و ارتکاب گناهان است و در همین زمینه به برخی از تاثیر گذارترین گناهان اشاره شد و رعایت چند نکته نیز گوشزد گردید. همچنین برای بهره گیری از ذکر و دعا به چند مورد اشارتی نمودیم.

 


 

 

در ادامه و برای تکمیل این بحث اموری ذکر می شوند که بر اساس روایات در جمع شدن بساط فقر و گستراندن سفره نعمت و روزی موثرند.

فهرستی از کارهایی که در جلب روزی و دفع فقر تاثیرگذارند:

1. زیارت مرقد مطهر سیدالشهداء علیه السلام

 

 

امام باقر علیه السلام فرمودند: مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَإِنَّ إِتْیَانَهُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ یَمُدُّ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعُ مَدَافِعَ السَّوْءِ 1؛ پیروان ما را به زیارت مرقد حضرت حسین علیه السلام امر کنید زیرا که این عمل رزق را زیاد کرده و عمر را طولانی می کند و نیز راههای رسیدن به ناگواری را مسدود می نماید.

 

2. ازدواج

 

 

امام صادق علیه السلام فرمودند: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَشَكَا إِلَیْهِ الْحَاجَةَ فَقَالَ تَزَوَّجْ فَتَزَوَّجَ فَوُسِّعَ عَلَیْهِ 2؛ مردی خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رسید و نزد آن حضرت از فقر و نیازمندی خود گلایه کرد. حضرت به او فرمود: «ازدواج کن». آن مرد ازدواج کرد و در زندگی اش گشایش ایجاد شد.

در روایت دیگری حضرت فرمودند: الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِیَالِ 3؛ رزق و روزی همراه با همسر و فرزندان است.

نکته قابل توجه در این روایات:

آنچه امروزه در آستانه فرهنگ شدن است باور و رفتاری است کاملا در مقابل و مخالف فرهنگ اسلامی. کم نیستند جوانانی که همسر را فردی هزینه بر و فرزند را نان خور اضافی می دانند و بر این باورند که هر یک از اینها انسان را یک قدم به فقر کامل نزدیک می کند.

در حالی که با رجوع به فرهنگ اسلامی و برگزاری ازدواجی کم هزینه و رعایت نکاتی که پیش از این گذشت، همسر و هر یک از فرزندان به مثابه بستر رودخانه ای هستند که رزق را از سرچشمه روزی نصیب انسان می کنند. 

 

3. نماز شب

امام رضا علیه السلام فرمود: رسول اکرم صلی الله علیه و آله در وصیت خود به علی علیه السلام سه بار فرمود «عَلَیْكَ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ» بر تو لازم است که به نماز شب اهمیت دهی؛ چرا که نماز شب رزق را زیاد می کند؛ به زیبایی چهره می افزاید و اخلاق آدمی را نیکو می گرداند. 4

پیروان ما را به زیارت مرقد حضرت حسین علیه السلام امر کنید زیرا که این عمل رزق را زیاد کرده و عمر را طولانی می کند و نیز راههای رسیدن به ناگواری را مسدود می نماید

4. استغفار

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: الِاسْتِغْفَارُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ 5؛ طلب بخشش از خداوند متعال رزق و روزی را زیاد می کند.

 

5. زکات دادن

هرجند در نگاه دنیابین پرداخت زکات، غرامت است و موجب کاستی مال؛ اما در نگاه دینی خدابین دادن زکات، غنیمت است و باعث افزایش دارائی.

امام باقر علیه السلام فرمودند: الزَّكَاةُ تَزِیدُ فِی الرِّزْقِ 6؛ زکات رزق را زیاد می کند.

صدقه، کمک

6. صدقه

امیر المومنین علیه السلام فرمود: الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلْوَى وَ تَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ الْغِنَى وَ تَدْفَعُ مِیتَةَ السَّوْءِ 7؛ صدقه بلا را دفع می کند و بر مقدار روزی و بی نیازی می افزاید و مرگ ناگوار را از انسان دور می کند.

 

7. نیکی به دیگران

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: إنَّ البرَّ یَزِیدُ فِی الرِّزقِ وَ إِنَّ العَبدَ لَیَحرُمُ الرِّزقَ بِالذَّنبِ یُصِیبُهُ  8؛ رفتار پسندیده روزی را زیاد می کند و همانا انسان به واسطه گناهی که مرتکب می شود از آن روزی تعیین شده اش محروم می شود.

 

8. سحرخیزی در طلب روزی

چه بسیار فرق است بین مردمی که بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب به سوی محلهای کسب خود روانه می شوند و با توکل به خدای متعال یک روز کاری را آغاز می کنند با مردمی که نماز خوانده نخوانده ساعت 9 صبح از خواب بیدار شده و خرامان خرامان راهی محل کار خود می شوند. بر اساس آموزه های دینی رزق و روزی گروه اول بیش از گروه دوم است.

امیر المومنین علیه السلام فرمود: اَلْبُكُورُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ 9؛ اول صبح به دنبال روزی رفتن سبب افزایش رزق و رزوی می شود.

 

9. حسن همجواری

رعایت حقوق همسایه و هر کس که در کنار و نزدیک ما زندگی می کند از جمله اموری است که تاثیری شگفت در ازدیاد رزق و روزی دارد.

امام صادق علیه السلام فرمودند: حُسْنُ الْجِوَارِ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ 10؛ وسعت رزق ار بخواهى در جهان باش خوشرفتار با همسایگان

امام رضا علیه السلام فرمود: رسول اکرم صلی الله علیه و آله در وصیت خود به علی علیه السلام سه بار فرمود «عَلَیْكَ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ» بر تو لازم است که به نماز شب اهمیت دهی؛ چرا که نماز شب رزق را زیاد می کند؛ به زیبایی چهره می افزاید و اخلاق آدمی را نیکو می گرداند

10. نظافت خانه و محل زندگی

پول

امیر المومنین علیه السلام فرمود: نَظِّفُوا بُیُوتَكُمْ مِنْ غَزْلِ الْعَنْكَبُوتِ فَإِنَّ تَرْكَهُ فِی الْبَیْتِ یُورِثُ الْفَقْر 11؛ خانه هایتان را از تار عنکبوت پاکیزه گردانید زیرا وجود آن در خانه باعث فقر و تنگدستی می شود.

و در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند تمیزى و زینت را دوست دارد و كثیفی و آلودگى را نمی پسندد. خداى عز و جل هر گاه نعمتی بر بنده‏اش ارزانى می دارد دوست دارد كه اثر آن را در او ببیند. از حضرت پرسیدند چطور اثر نعمت را آشكار كند. فرمود: لباسش را تمیز و خودش را خوشبو كند. خانه‏اش را سفیدکاری و زباله هاى خانه را جارو كند به طورى كه روشن كردن چراغ پیش از غروب خورشید فقر و تهى دستى را نابود كرده و روزى را زیاد می كند. 12

 

11. رعایت نظافت و بهداشت شخصی

گذشته از اهمیت ویژه ای که اسلام به رعایت بهداشت فردی و اجتماعی می دهد در این خصوص هم عمل به دستوراتی نظیر شستن دستها قبل از غذا و بعد از آن را موجب رفع فقر و باعث افزایش عمر معرفی می کند.  13

در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام فرمود: کوتاه کردن سبیل، گرفتن ناخنها و شستن سر با گل خطمی در روز جمعه فقر را می راند و رزق را بیشتر می کند.

 

12. نیکو سخن گفتن

از دیگر اموری که در جلب روزی موثر است نیکو سخن گفتن با اطرافیان است. کسانی که لحنی تند و زننده دارند؛ حرف خوب نمی زنند و خوب حرف زدن را هم بلد نیستند از نعمت خوش روزی بودن بی بهره اند.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: طِیبُ الْكَلَامِ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ 14؛ نیکو سخن گفتن رزق را افزایش می دهد.

امید است با رعایت آموزه های دینی همواره زندگی پر خیر و برکتی داشته باشیم و هیچگاه فقر و گرفتاری بر زندگی ما سایه نیفکند.

 

امید پیشگر

گروه دین و اندیشه تبیان

 

 


 

 

 

1- تهذیب‏الأحكام، ج6، ص4

2- الكافی، ج 5، ص 33

3- همان

4- بحارالأنوار، ج 84، ص 162

5- وسائل‏الشیعة ج 15، ص 34

6- أمالی‏ شیخ طوسی (ره)، ص 29

7- بحارالأنوار، ج 93، ص 13

8- نهج الفصاحه، حدیث 1591

9- وسائل‏الشیعة، ج 15، ص 34

10- الكافی، ج‏2، ص 666

11- بحارالأنوار، ج 73، ص 31

12- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏1، ص 195

13- وسائل‏الشیعة، ج 24 ، ص 337

14- بحار الأنوار، ج‏73، ص 318



پنج شنبه 30 دی 1389برچسب:, :: 22:59 ::  نويسنده : حسین       

حكومت جهانى حضرت مهدى(عج) از دیدگاه حضرت باقر(علیه السلام )

امام زمان

عن ابى جعفر محمد بن على الباقر علیهما السلام انه قال : «یظهر المهدى علیه السلام یوم عاشورا و هو الیوم الذى قتل فیه جده الحسین بن على علیهما السلام و كأ نى به یوم السبت العاشر من المحرِّم بین الركن و المقام و جبرائیل عن یمینه و میكائیل عن یساره و یصیر الیه شیعته (اى اتباعه الیه) من الاطراف (اى اطراف دنیا ) تطوى لهم الارض فیملأ الارض عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً ؛ امام باقر علیه السلام فرمود: به درستى كه مهدى علیه السلام در روز عاشورا ظهور مى كند همان روزى كه در آن جدش امام حسین علیه السلام به شهادت رسید و مثل این كه آن روز، شنبه دهم محرم باشد و بین ركن (حجر الاسود) مقام حضرت ابراهیم علیه السلام جبرائیل به طرف راست او و میكائیل به طرف چپ او شیعیان و دوستانش از اطراف و اكناف عالم گرد او جمع مى شوند( و زمین آنان را به اسرع وقت به حضرت مى رساند) (و حكومت جهانى بر پا خواهد شد) زمین را پر از عدل و داد مى نماید پس از این كه پر از ظلم وجور شده باشد.»1

عن میمون البان، قال : « كنت عند ابى جعفر علیه السلام فى فسطاطه فرفع جانب الفسطاط فقال علیه السلام، ان امرنا لو قد كان لكان ابیّن من هذا الشمس، ثم قال، ینادى مناد من السماء انّ فلان بن فلان هو الامام باسمه و ینادى ابلیس من الارض كما نادى برسول الله صلى الله علیه و آله و سلّم لیلة العقبة ؛

از میمون البان روایت شده كه گفت ، من با امام باقر علیه السلام در چادر آن حضرت بودم ، حضرت دامن چادر را بالا زد ، فرمود : روزى كه دولت ما ظاهر مى شود از این آفتاب روشنتر است(اشاره به ظهور قائم آل محمد علیه السلام) سپس فرمود: در آن روز ندایى از آسمان شنیده مى شود كه مى گوید : فلانى پسر فلانى همان امام شماست و نام او را ذكر مى كند ، آنگاه شیطان از زمین همان صدایى را سر میدهد كه در شب عقبه بر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم زد .»2

عن ابى خالد الكابلى عن ابى جعفر علیه السلام قال :« اذا قام قائمنا وضع یده على رؤس العباد فجمع به عقولهم و أكمل به أخلاقهم ؛

ابو خالد كابلى مى گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: هر گاه قائم ما قیام (ظهور) نمود ، دست خود را روى سر مردم مى گذارد ، و بدان وسیله عقلهاى آنان جمع واخلاقشان كامل مى گردد.»3

امام باقر علیه السلام فرمود: به درستى كه مهدى علیه السلام در روز عاشورا ظهور مى كند همان روزى كه در آن جدش امام حسین علیه السلام به شهادت رسید و مثل این كه آن روز، شنبه دهم محرم باشد و بین ركن (حجر الاسود) مقام حضرت ابراهیم علیه السلام جبرائیل به طرف راست او و میكائیل به طرف چپ او شیعیان و دوستانش از اطراف و اكناف عالم گرد او جمع مى شوند(و زمین آنان را به اسرع وقت به حضرت مى رساند) (و حكومت جهانى بر پا خواهد شد) زمین را پر از عدل و داد مى نماید پس از این كه پر از ظلم وجور شده باشد
امام زمان

عن محمد بن الفیض، عن محمد بن على علیهما السلام قال :« كان عصى موسى علیه السلام لادم فصارت الى شعیب ، ثم صارت الى موسى بن عمران علیه السلام و انّها لعندنا ، و انَّ عهدى بها آنفاً و هى خضراء كهیئتها حین انتزعت من شجرها ، و انّها لعندنا ، و انَّ عهدى بها آنفاً و هى خضراء كهیئتها حین انتزعت من شجرها ، و انّها لتنطق اذا استنطقت ، اعدت لقائمنا لیصنع كما كان موسى یصنع بها ، و انها لتروع و تلقف و ما یأفكون و تصنع كما تؤمر ، و انّها حیث اقبلت ما یأفكون تفتح لها شفتان احداهما فى الارض و الاخرى فى السقف و بینهما اربعون ذراعاً ، و تلقف ما یأفكون بلسانها ؛ محمد فیض مى گوید: امام محمد باقر علیه السلام فرمود : عصاى موسى علیه السلام نخست در اختیار حضرت آدم بود ، سپس به شعیب و از او به موسى بن عمران رسید و فعلاً آن عصا در نزد ماست ، و من در همین نزدیكى آن را دیدم ، آن عصا مثل روزى كه آن را از درخت بریدند سبز بود ، و هر گاه با آسمان سخن بگویند صحبت مى كند ، این عصا براى قائم ما به امانت گذارده شده ، تا همانطور كه موسى از آن استفاده مى كرد او نیز آن را به كار برد ، عصاى مزبور مردم بى دین را مى ترساند و جادوى جادوگران را مى بلعد ، و هر طور كه به آن دستور داده شود عمل مى كند، چون دو لب او گشوده شود ، یكى در زمین و دیگرى در سقف خواهد بود ، و فاصله میان دو لب او چهل ذرع است و ساخته و پرداخته جادوگران را با زبانش فرو مى برد .»4

عن ابى الجارود قال: قال ابو جعفر علیه السلام: «اذا اخرج القائم علیه السلام من مكة ینادى منادیه: الّا لا یحملن احد طعاماً و لا شراباً، و حمل معه حجر موسى بن عمران علیه السلام و هو وقر و بعیر، فلا ینزل منزلاً الا انفجرت منه عیون، فمن كان جائعاً شبع، و من كان ظماناً روى، و رویت دوابهم حتى ینزلوا النجف من ظهر الكوفة ؛

ابو الجارود روایتى را نقل مى كند كه امام پنجم حضرت باقر علیه السلام فرمود: هنگامى كه قائم در مكه ظهور مى كند منادى او صدا مى زند هیچ كس خوردنى و نوشیدنى باخود بر ندارد و سنگى كه حضرت موسى علیه السلام از آن آب بیرون آورد بار شترى نموده با خود بر مى دارد ، در هر منزل گاهى كه مى رسند چشمه اى از آن بیرون مى آید ، هرگرسنه اى سیر مى شود و هر تشنه اى باشد سیرآب شود ، و چهار پایان خود را نیز آب می دهند، تا به نجف از راه بیابان كوفه وارد مى شوند .»5

 

اجلال - گروه دین و اندیشه تبیان

 


 

 

پی نوشت ها :

1- المهدى الموعود المنتظر، ص125

2- الف) بحار الانوار ، ج52 ،ص204

ب) كتاب الغیبة ، ص 264، با مختصر تغییرى از كلمات

3- بحار الانوار ، ج2،ص336

4- بحار الانوار، ج52،ص318

5- بحار الانوار ، ج52،ص324



18 دی 1389برچسب:, :: 21:48 ::  نويسنده : حسین       

سنجش بهشتی یا جهنمی بودن!  

بهشت و جهنم

«اِجعَـل هَمَّکَ لِمَعـادِکَ تُصلِـــح » ؛ همّت را مخصوص معادت قرار بده تا صالح باشی، تا در صلاح باشی.(غررالحکم ج1 ص36) 

مجموعــا به وجــود خودتــــان خوب دقــت کنید که هــمّ شما بـر چیست؟ هـــمّ و غــــمّ شما در 24 سـاعت چیسـت؟

اگر همّ و غمّتان آخــرت است، امیـد هست و اگر نیست، امیدی نیست. خوب بررسی کنید و سعـی کنید اشتبـاه نکنید، نفسِ شما با کیــد خفــی شیطان خودتــان، شما را فریب ندهد.

هــمّ و غــمّ  شما به چه مصروف است؟ ناراحتی تـان از چیست؟ غصه هاتــان از چیست؟ اگر دیدید معــاد است، آخرت است، در راه صلاح و اصــلاح هستید. اما آن چیزی که برای آن شب و روز سعی می کنید، بود و نبود آن شمــا را ناراحت می کند، غیر خــدا، غیر آخـــرت است ولو برای آخـرت قدم هـایی بر می دارید، حتمـا راه صلاح نیست، شما در راه نجات نیستید.

اگر یک وقتــی به راه افتادید، واضـح و روشــن شد همّ و غمّ شمــا آن ســو است، حاکــم بر وجود شما چــیز دیگر است، گذشتــه شما، شما را محــزون کرده که چــه کرده اید و جبـــران می کنید، وقتی اینطــور بود بدانید راه امیــدی هست؛ اینجور آدم ها به دنیــا هـم می پردازند، شبیـه کسـی است که به کــاری در حاشیــه می پردازد.

درسوره مبارکه « ص » آیه 26 از حضرت داود علیه السلام ذکــری می فرماید؛ می فرماید: بنده اَوّاب (بسیار توبه کننده) مــن بود، ای داود تــو را در زمین خلیفــه قرار دادیم، بین مــردم با حــق حکم کــن؛ از هــوی تبعیّـت نکــن که تـو را از راه حــق منحــرف می کند.

به اندازه ای که انســان از هـوی تبعیـت کرد اگر چه کـم، از راه گمـراه شده است، هر چـه بیشتر باشد به همـان اندازه از راه حـق منحرف شده است. ایـن خیلی تکـان دهنده است اگر انســان دقت بکند و اگر تشریح بشود، تفسیر بشود، بیشتر می فهمد؛ اگر مـا به خودمان تطبیـق بکنیم که چقـدر تبعیت از هوی است، می شود سخت نگران نباشد؟ پیر نشود؟ می شود خوش باشد؟!

دنبالش می فرماید: حقیقت ایـن است آنها که از راه خـدا گمراه می شوند، برای آنها عـذاب شدید است چون یوم حســاب را فراموش کرده اند. آن حرفهای عوام را بیــاد بیاورید و این آیـه را نیـز دقت کنید؛ عوام آن است که قــرآن را خوب نمی فهمد. آیا می شود این آیـه را طور دیگری معنی کرد؟ آیـا می شود گفت، آنها که از راه خــدا منحرف شدند، خدا ارحم الراحمین است؟

این طاعتی که ما می کنیم و می گوییم، سبحــان الله، یعنی اینها مناسب حــق نیست، درنتیجــه عجب به سراغ انسان نمی آید؛ اینـــکه در تسبیــح خـدای متعــال می گوییـم سبحــــان الله، یعنی از این طـاعت من، خدا منــزه است؛ از همه چـیز منـزه است. خدا این عالـم و آسمـان و زمین را خلــق کرده که حتی یک برگ کوچک هم حساب دارد، آنوقت این چیـزها چگونه مناسبش خواهد بود...

در اصول کافــی باب فضـــل قرآن، امام باقــر علیه السلام از حضرت رسـول اکـرم صلی الله علیه و آله و سلّم، روایتی را نقــل می فرمایند: إنـی لَاَعجبُ کیـفَ لا اَشیبُ اذا قَـرأتُ القرآن؛ برای من تعجــب آور است که چگونه می شود مـن پیــر نشوم  وقتی قـــرآن می خوانم. و در روایت دیگر هست که سوره هــود و واقعــه ... مرا پیر کرد.

انسان اگر در حدّ خودش قرآن را بفهمد فریـــادش بلنــد می شود، اگر خودش را با آن تطبیق بکند کمــا اینکه اهلــش ایــن چنیـن هستند. قرآن بهترین میزان است برای سنجش عمل باید در توصیفاتش از اشقیا و اتقیا دقیق شد و دید که از کدام دسته هستیم .

ممکن است ما آدم هایی باشیم که پیش خود گمان میکنیم چون نماز را میخوانیم دیگر تمام شد پس بنده خوب خداییم این نمیشود ملاک سنجش خود نباید به خود تخفیف دهیم چون معلوم نیست هیچ نمازی از ما پذیرفته شده باشد . برای دقیق تر شدن در اینکه واقعا آخرتمان در چه حال است خود را اینطور بررسی کنیم که چه چیز ما را خوشحال میکند و چه چیز میرنجاند در تنهایی مان معمولا چکاری انجام میدهیم دقت در این امور واقعا هدایت کننده است حداقلش این است که دچار عجب نمیشویم.

بهشت-جهنم

 « سُـرورُِ المُؤمنِ بطاعَةِ رَبّـهِ وَ حُزنهُ عَلی ذَنبِـهِ » (غرر و دُرر ، ج1 ص 516 ) ؛ شادی مؤمن از اطاعت پروردگارش است و غمش از انجام گناه .

... ما شاد و خوشحال می شویم که فلان کار، فلان معامله و امثال این ها درست شد و محزون می شویم که فلان مسأله و آن خرید درست نشد؛ اینها مال مؤمـن نیست، یعنی وصف مؤمن نیست. اگر مؤمـن واقعی باشد، سرور و شادیش فقـط به این است که پروردگارش را اطــاعت کرده است و خوشحال می شود، اگر به گناه مبتلا شد، محزون می شود.

این طاعتی که ما می کنیم و می گوییم، سبحــان الله، یعنی اینها مناسب حــق نیست، درنتیجــه عجب به سراغ انسان نمی آید؛ اینـــکه در تسبیــح خـدای متعــال می گوییـم سبحــــان الله، یعنی از این طـاعت من، خدا منــزه است؛ از همه چـیز منـزه است. خدا این عالـم و آسمـان و زمین را خلــق کرده که حتی یک برگ کوچک هم حساب دارد، آنوقت این چیـزها چگونه مناسبش خواهد بود...

الحمــد لله یعنی حمد مخصوص خداست، هر چه خوب است خدا خواسته خوب شود، پس مــال خداست؛ خـدا بنا باشد کسی را به جــوار خودش راه بدهد، این نه بـرای این است که عملش منـاسب بوده، بلکه به فضــلش این کار را می کند.

این بیان، هم ازحضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، هست و هم از حضرت امیرمؤمنان صلوات الله علیه: ما عبـدناک حـق عبـادتک و ما عــرفناک حــق معرفتک؛ ما آنکه حــق عبــادت توست بجـا نیـاوردیم و آنـچه که حـق معــرفت توست، نشنـاختیم تــو را. با این وصف دیگر چه عُجبــی؟!

آن تسبیح که می گوییم الله اکبـــر، یعنی خدا بزرگــتر است، یعنی بزرگتر از این است که توصیـف شود؛ الحمــد لله یعنی هر چه حمــد و ستایش برای هر چه بکنید، این حمـد، مال خداست و بـرای اوست؛ متوجه باشیم که این عمل زمینه ساز می شود که فضـــل خدای متعال، شامــل حـال بشود.                           

« مَن عَـرف نَفسـه لا یُفارقه الحُزنُ و الحَـذَر» ؛ (غرر الحکم ج1 ص 228) کسی که خودش را شناخته باشد دو چیز از او مفارقت نکند: حزن و ترس دائم

کسی که خود را بشناسد باید اینگونه باشد که از حزن اخروی که صالحان همیشه در وجودشان حاکم است، برای آنچه که در پیش دارند، جدا نباشد.         

         

 

دل شکسته حافظ به خاک خواهد بود

 

چو لاله داغ هوایی که در جگر دارد

 

 

 

 

نه من و نه شما خود را نشناختیم وگرنه این حزن و حذر را داشتیم، هیچ چیز را نفهمیدیم. نشناخته ایم که تا به چیزی میرسیم مست و شادان میشویم و همینکه از دستش دادیم گویا زمین و آسمان بهم رسیده است ما حزن همه چیز داریم الا آخرتی که خواه ناخواه در پیش رو داریم . 

انسان اگر در حدّ خودش قرآن را بفهمد فریـــادش بلنــد می شود، اگر خودش را با آن تطبیق بکند کمــا اینکه اهلــش ایــن چنیـن هستند. قرآن بهترین میزان است برای سنجش عمل باید در توصیفاتش از اشقیا و اتقیا دقیق شد و دید که از کدام دسته هستیم .

 در حکمتی دیگر حضرت امیر صلوات الله علیه می فرمایند:

بهشت

« اَنجـحکُم اَصـدَقُـکُم » ؛ هر کدام از شما در برابر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، و ائمه صلوات الله علیهم اجمعین، و در مقام توسل به ولایت حضرات اولیاء، صادق تر باشد، او نجات یافته تر است؛ هر چه صدق بیشتر باشد، نجات او تضمین شده است و به نجات اخروی نزدیک است.

هر چه از صدق انسان کم باشد، نجات اخرویش مورد تردید، و خسران و هلاکت ابدی او را تهدید می کند.

شما اگر فکرتان همین اندازه کار کرد، برگردید و به خودتــــان نگاه کنید و محــــــاسبه و بررسی نمایید که شما چه هستید در ارتباط با این کلام.

خودمان بهتر می دانیم که چقدر صادق و چقدر کاذب هستیم؛ آن وقت با آن بیان خودتان را منصفانه مقایسه کنید با آنچه که در نماز، دعا و ذکر، به خدا و رسول و ائمه، می گوییم به تناسب؛ یکی از ما و شما پیدا می شود که واقعا فکر کند، صدقش لااقل به اندازه کذبش است، یعنی نصف به نصف.

البته خـــدا و رســـول الله و ائمـــه صلوات الله علیهم اجمعین انســـان را بهتر از خـــودش می شناسند. هر چه ما خود را بشناسیم به آن اندازه ایی که خدا و رسول و ائمه صلوات الله علیهم اجمعین و اهل دل می شناسند، آن قدر نمی شناسیم؛ قطعا از خود ما، ما را بیشتر و بهتر می شناسند.

 

 

آنــچه  بینـد در جبیـنت  اهــل دل

 

تو  نبینی در خود ای از خود خجل

 

 

 

بهر حال بررسی کنید که راست می گویید، تدبر در قرآن کنید؛ قرآن، قرآن، قرآن، هر که به هر جا که رسید، از تدبر در قرآن است؛به قول حافظ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم.

 

 

حافظا در کنـج فقـر و خلوت شبهای تار

 

 تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

 

 

 

 

خدای متعال در قرآن خوبان را بسیار زیاد یاد می کند: الصادقین الصادقات، اوصاف آنها را اینگونه یاد می کند: القانتین و القانتات، الذاکرین و الذاکرات، الصابرین و الصابرات؛ قرآن از اینها یاد کرده، پس تدبر در قرآن کنید و ببینید راست می گویید، با خودتان خلوت کنید؛ "لیس للانسان الا ما سعی" در زیارات می فرماید: «حق مجاهدت را بجا بیاورید  گرنه مجاهدت های سرسری به جایی نمی رسد؛ شما مجاهدتتان را آن چنانکه حق مجاهدت است و قرآن دستور داده است انجام داده اید؟»

چشم و گوش را باز کنید، مواظبت کنید، حرف و سخن جاهلان و تفسیر و راه نشان دادن آنها شما را هم در جهل و بی خبری غوطه ور نکند ... . 

 

منبع : پایگاه اینترنتی حضرت آیت الله شیخ محمد شجاعی

فرآوری: محمدی _گروه دین و اندیشه تبیان



11 دی 1389برچسب:, :: 23:0 ::  نويسنده : حسین       

دعای الیاس پیامبر در سجده

دعای الیاس پیامبر در سجده

 

مفضل بن عمر می‌گوید: همراه دوستان برای ملاقات با امام صادق ـ علیه السّلام ـ رهسپار شدیم، به در خانه آن حضرت رسیدیم ولی خواستیم اجازه ورود بگیرم، پشت در شنیدم كه آن حضرت سخن می‌گوید، ولی آن سخن عربی نبود و خیال كردیم كه به لغت سریانی است، سپس آن حضرت گریه كرد، و ما هم از گریه او به گریه افتادیم، آن گاه غلام آن حضرت بیرون آمد و اجازه ورود داد.

ما به محضر امام صادق ـ علیه السّلام ـ رسیدیم، پس از احوالپرسی، من به امام ـ علیه السّلام ـ عرض كردم! «ما پشت در، شنیدیم كه شما سخنی كه عربی نیست و به خیال ما سریانی است، تكلم می‌كردی، سپس گریه كردی و ما هم با شنیدن صدای گریه شما به گریه افتادیم».

امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «آری من به یاد الیاس افتادم كه از پیامبران عابد بنی اسرائیل بود،‌و دعایی را كه او در سجده می‌خواند، می‌خواندم، سپس امام ـ علیه السّلام ـ آن دعا و مناجات را به لغت سریانی، پشت سرهم خواند، كه سوگند به خدا هیچ كشیش و اسقفی را ندیده بودم كه همانند آن حضرت آن گونه شیوا و زیبا بخواند،‌ و بعد آن را برای ما به عربی ترجمه كرد و فرمود: الیاس در سجودش چنین مناجات می‌كرد:

اتراك معذبی و قد اظمأتُ لك هو اجری، اَتُراكَ مُعذبی و قد عفَّرْتُ لك فی التراب، اتراكُ مُعذبی و قد اجتنبتُ لك المعاصی، اتراك معذبی و قد اسهرتُ لك لیلی!

خدایا آیا براستی تو را بنگرم كه مرا عذاب كنی، با اینكه روزهای داغ به خاطر تو «با روزه گرفتن» تشنگی كشیدم؟ آیا تو را بنگرم كه مرا عذاب كنی، در صورتی كه برای تو، رخسارم را «در سجده» به خاك مالیدم؟! آیا تو را بنگرم كه مرا عذاب كنی با آن كه بخاطر تو، از گناهان دوری گزیدم، آیا تو را ببینم كه مرا عذاب كنی با اینكه برای تو هر شب را به عبادت به سر بردم؟!

خداوند به الیاس، وحی كرد: «سرت را از خاك بردار كه من تو را عذاب نمی‌كنم».

الیاس عرض كرد: «ای خداوند بزرگ اگر این سخن را گفتی كه تو را عذاب نمی‌كنم ولی بعداً مرا عذاب كردی چه كنم؟! مگر نه این است كه من بنده تو و تو پروردگار من هستی.

باز خداوند به او وحی كرد: ارفع رأسك فانی غیرُ مُعذبك، انی اذا وعدتُ وعداً و فَیتُ به.

سرت را از سجده بردار كه من تو را عذاب نمی‌كنم، و وعده‌ای كه داده‌ام به آن وفا خواهم نمود.

 

منبع: پایگاه اندیشه قم

جهرمی زاده- گروه دین و اندیشه تبیان



دعاها
معنى دعا: دعا يعنى صدا زدن و مدد خواستن در حل مشكلات از خالق خود.
دعا كردن يكى از بهترين اعمالى است كه هم خداوند كريم در قرآن و هم پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليه السلام سفارش بسيار نموده اند.
آيات قرآن راجع به دعا كردن 1 - (اعراف آيه 80): براى خدا نامهاى نيك است پس او را به وسيله آنها بخوانيد و دعا كنيد.
2 - (غافر آيه 60): مرا بخوانيد و درخواست كنيد تا پاسخ دهم .
3 - (انعام 53): اى پيامبر نبايد آنان را كه هر صبحگاه و شبانگاه خدا را مى خوانند از پيش خود برانى .
4 - (فرقان 77): اى رسول من بگو اگر به سوى خدا متوجه نشويد و دعا نكنيد پروردگارم به شما اعتنا نخواهد كرد.
سخنان ائمه معصومين عليه السلام راجع به دعارسول اكرم صلى الله عليه و آله : دعا حربه مومن است براى دفع دشمنان و عمود دين است كه به آن دين مومن بر پا است و نور آسمان و زمين است .
(بحار الانوار جلد 93، ص 288)
امام صادق عليه السلام : دعا همان عبادتى است كه خداوند درباره اش فرموده همانا كسانى كه از عبادت و پرستش من تكبر كنند بزودى با ذلت و خوارى وارد جهنم خواهند گشت پس فرمود دعا كن خدا را بخوان و مگو كارها بر حسب تقدير الهى انجام خواهد شد.
(وسائل الشيعه )
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله : ناتوان ترين مردم كسى است كه از دعا كردن ناتوان باشد.
(مشكاه الانوار)
امام رضا عليه السلام : دعا از نيزه كارگرتر است و دعا بر مى گرداند قضا را هر چند از آسمان نازل شده باشد و محكم شده باشد و دعا كليد همه رحمت ها است .
امام صادق عليه السلام : خداوند عزوجل خوشش نمى آيد كه بندگانش از همديگر خواهش و درخواست كنند و همين مطلب را درباره خودش دوست دارد چون خداوند عزوجل خوشش مى آيد كه از او سوال و درخواست كنند و نعمتهاى خداوندى را از وى بخواهند.
(ص 1109، ح 2، ب 20)
امام محمد باقر عليه السلام : هيچ چيزى نزد خدا برتر از سوال و درخواست آنچه كه در نزد اوست نمى باشد.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله : كسى كه به دعا توفيق يابد بدبختى ندارد و وقتى خدا توفيق خود را براى دعا فراهم نمود علامت آن است كه درهاى رحمت را بروى او گشوده است .
(وسائل الشيعه )
امام صادق عليه السلام : هنگامى كه بنده مومن دعا كند خداوند عزوجل به فرشتگان گويد با اين كه دعاى اين بنده مستجاب است در عين حال حاجتش را ديرتر بر آوريد چون من دوست دارم آوازش را بشنوم .
امام رضا عليه السلام : به اصحاب خود فرمود بر شما باد به سلاح انبياء گفتند: سلاح انبياء چيست ؟ فرمود: دعا.
امام موسى كاظم عليه السلام : فرمود: كه از براى هر مرض دوا و دعائيست . هرگاه خداى تعالى به خاطر بيمار رساند كه دعا كند به تحقيق اذن داده است در شفاى او.
فوايد دعا از سخنان ائمه معصومين عليه السلام امام صادق عليه السلام : همانا بنده مومنى درباره حاجتى خداى خود را خوانده و دعا مى كند در آن حال خداوند عزوجل به فرشتگان گويد حاجت او را ديگرتر بر آوريد چون مشتاق شنيدن صداى دعاى او هستم و در روز قيامت خداى عزوجل به آن بنده خواهد گفت : بنده من دعا كردى و من برآوردن حاجت تو را مدتى به تاخير انداختم و ثواب دير برآوردن حاجتت را الان چنين و چنان خواهد و درباره فلان مطلب دعا كردى باز هم دعايت را دير مستجاب كردم و اكنون به عوض دير مستجاب شدن دعايت مزد و پاداش فراوانى خواهم داد. امام صادق عليه السلام فرمود: همين كه مومن خوبى نتيجه را مى بيند آرزو مى كند كه اى كاش ‍ هيچ يك از دعاهايش در دنيا مستجاب نمى شد.
(ب 21، ح 5، ص 1112)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر مسلمانى كه دعا كرده و خدا را بخواند البته در غير قطع رحم و گناه حتما يكى از اين سه نعمت به او داده خواهد شد.
اول : خواسته اش را بزودى برآورد.
دوم : ذخيره آخرتش قرار دهد.
سوم : پيشامد ناگوارى را از او دور كند.
ياران گفتند اگر چنين است فراوان دعا كنيم . فرمود: فراوان دعا كنيد.
امام صادق عليه السلام : خداوند در روز قيامت دعاى مومنان را جزء كارهاى نيك آنان شمرده و به همين بهانه در بهشت جاى بهترى به آنان خواهد داد.
على عليه السلام : دعا سپر مومن در مقابل بلاها است و اگر درب خانه اى را زياد بكوبى عاقبت به رويت باز شود. خداوند دوست دارد بندگانش از او درخواست كنند و به پاداش دعاى آنان در روز قيامت مانند عملهاى ديگرشان خواهد داد.
(وسائل الشيعه )
امام صادق عليه السلام : بر شما باد به دعا كردن چه اينكه هيچ وسيله اى مانند دعا شما را به مقامات قرب معنوى نزديك نمى كند.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله : دعا مغز و روح عبادتها است هيچ دعايى بى اثر نمى ماند و لااقل كفاره بعضى از گناهان واقع مى شود.
(وسائل الشيعه )
سخنان ائمه معصومين عليه السلام درباره چگونه دعا كردن امام صادق عليه السلام : اگر كسى از شما بخواهد داراى حالتى شود كه همه خواسته هايش را خداوند برآورد بايد از همه مردم نااميد باشد و هيچ اميدى جز خداوند نداشته باشد پس اگر خداوند چنين حالتى را در قلب او بيابد چيزى از خدا نخواهد مگر اينكه برآورد.
(وسائل الشيعه )
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله : شخصى به پيغمبر صلى الله عليه و آله عرض كرد دوست دارم دعايم مستجاب شود. حضرت فرمود: خوراك خود را پاك كن و سعى كن حرام وارد شكمت نشود.
امام صادق عليه السلام : هنگام دعا قلب خود را متوجه خدا گردان و چنان گمان داشته باش كه خواسته ات در آستانه در حاضر و آماه است .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دعا كنيد در حالى كه يقين و اطمينان داشته باشيد كه دعاى شما مستجاب خواهد شد.
امام صادق عليه السلام : مردى از بنى اسرائيل مدت سى و سه سال دعا مى كرد و از خداى خود فرزندى پسر مى خواست همين كه ديد دعايش مستجاب نمى شود خطاب به خدا نموده و گفت : خداى نمى دانم من از تو خيلى دورم كه صداى مرا نمى شنوى يا با اين كه نزديكى و مى شنوى در عين حال پاسخم نمى دهى . در اين هنگام كسى به خواب او آمده گفت : سر مستجاب نشدن دعايت اين است كه بد زبانى مى كنى و در حال دعا قلبت آشفته و ناپاك است و نيتت ناشايسته و ناجور اگر مى خواهى دعايت مستجاب شود اين سه عيب را از خود دور كن . يعنى خوش زبان باش و قبلت را پاك و پاكيزه نموده قلبا از خدا بترس و بپرهيز و نيتت را سالم نما (خوشبين و اميدوار به رحمت خدا باش ). پس از اين جريان آن مرد تصميم گرفت به سفارش ها عمل كند. اتفاقا در نتيجه عمل به آن دستورها خداوند پسرى به او مرحمت نمود.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله : خداوند مستجاب نكند دعاى كسى را كه دلش پريشان است و نداند چه مى گويد.
چه وقتها براى دعا كردن مناسبتر است امام صادق عليه السلام : بر شما باد به دعا كردن بعد از نمازها چه اينكه چنين دعاهايى مستجاب است .
امام باقر عليه السلام : همين كه شب جمعه فرا رسد خداوند عزوجل مى فرمايد: آيا دعا كننده اى هست كه جوابش دهم . آيا درخواست كننده اى هست كه عطا كنم او را. آيا استغفار كننده اى هست كه بيامرزم او را. آيا توبه كننده اى هست كه توبه اش را بپذيرم .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله : بهترين وقت دعا سحرگاهان است .
امام صادق عليه السلام : دعا پيش از طلوع و غروب آفتاب سنت و دستورى است واجب و مسلم همراه طلوع و غروب آفتاب .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله : به درستى كه در شب ساعتى است كه هر دعاى بنده مستجاب است و آن مابين شب تا ثلث (سوم ) باقيمانده شب . گفتم : شب خاصى است از شبها يا هر شب است . فرمود: هر شب .
امام صادق عليه السلام : سه وقت است كه دعا در آن اوقات مستجاب است :
1 - بعد از نماز واجب ؛
2 - هنگام آمدن باران ؛
3 - هنگام ظاهر شدن آيه و نشانه معجزه اى از طرف خدا براى بندگان خود.
شرايط دعا كردن اول : اعتراف به گناهان ؛ دوم : شكر نعمتها؛ سوم : صلوات بر محمد و آل محمد؛ چهارم : دعا كردن و حاجت خواستن ؛ پنجم : صلوات بر محمد و آل محمد.
اگر دعايتان مستجاب شده مواظب سه حالت باشيداول : آن كه عجب نكنى و نگويى من معلوم مى شود آدم خوبى هستم كه دعايم مستجاب شد زيرا عجب و خودپسندى باعث فساد عمل و غلبه شيطان است .
دوم : شكر و حمد خدا نمايى كه تفضل كرد بر تو به اجابت دعاى تو، بلكه مستحب است دو ركعت نماز شكر بجا آورى .
سوم : همين كه دعاى تو مستجاب شد ترك دعا نكنى و باز در خانه خدا بروى تا بيگانه نشوى و در وقت حاجت خواستن دوباره آشنا باشى .
اگر دعايتان به اجابت نرسيد مواظب اين سه حالت باشيداول : آن كه مايوس نشوى از رحمت خدا، زيرا به اجابت نرسيدن دعا ممكن است به سبب گناهان تو باشد كه مانع اجابت است پس درصدد رفع آن به توبه و تعذيب نفس برآى .
دوم : ترك دعا نكن .
سوم : راضى باش به تقدير الهى تا همان رضاى تو باعث اجابت دعايت بشود.
امام حسن عليه السلام مى فرمايد: من ضامنم از براى كسى كه در قلب او چيزى خطور نكند بجز رضا و خشنودى به قضاى خدا اين كه دعا كند پس مستجاب شود.
دعا كردن سه حالت دارد كه به هر حالتى كه باشد براى انسان اجر معنوىحالت اول : آن كه صلاح بنده در آن هست و به او مى رسد و مشروط به دعا نيست و در اين صورت ثمره دعا تقرب بنده است به خدا.
حالت دوم : آن كه صلاح بنده در آن هست و رسيدن به آن مشروط است به دعا كردن و در اين صورت ثمره دعا دو چيز است يكى رسيدن به مطلوب و ديگر تقرب به خدا.
حالت سوم : آن كه صلاح بنده در آن نيست و به آن نمى رسد چه دعا بكند چه نكند و در اين صورت ثمره دعا دو چيز است يكى تقرب به خدا، دوم عوض آن كه در دنيا از او منع شده در آخرت به اضعاف آن به او عطا مى شود.

دارد










12 آذر 1389برچسب:آفات , مجموعه احادیث آفات , :: 6:26 ::  نويسنده : حسین       

کلاس درس آفت شناسی

ـ پـیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله آفت زیركى خودستایى است ، آفت شجاعت تعدى ، آفت گذشت مـنـت ، آفـت زیبایى غرور، آفت عبادت سستى ، آفت سخن گفتن دروغ ، آفت علم فراموشى ، آفت بردبارى سبكسرى ، آفت شرافت خانوادگى فخر فروشى و آفت بخشندگى اسراف است .

ـ آفت دین ، خواهشهاى نفسانى است .

ـ امـام عـلى علیه السلام هر چیزى آفتى دارد، آفت علم فراموشى است ، آفت عبادت ریا، آفت خرد خـودپسندى ، آفت نجیب زادگى تكبر، آفت زیركى خودستایى ، آفت بخشندگى زیاده روى ، آفت شرم و حیا ناتوانى ، آفت بردبارى خوارى و آفت نیرومندى زشت گفتارى و بدكردارى .

ـ ترس آفت است .

ـ هوس آفت خردهاست .

ـ آفت ایمان شرك است .

ـ آفت یقین شك است .

ـ آفت نعمتها ناسپاسى است .

ـ آفت طاعت نافرمانى كردن است .

ـ آفت بزرگ زادگى تكبر است .

ـ آفت هوشمندى حیله گرى است .

ـ آفت عبادت ریاست .

ـ آفت سخاوت منت گذارى است .

ـ آفت دین بدگمانى است .

ـ آفت خرد پیروى از خواهشهاى نفسانى است .

ـ آفت بلندپایگى موانع قضا و قدر است .

ـ آفت نفس شیفتگى به دنیاست .

ـ آفت مشورت درهم شكستن آرااست .

ـ آفت شاهان بدرفتارى است .

ـ آفت وزیران بدسگالى است .

ـ آفت دانشمندان جاه طلبى است .

ـ آفت زمامداران بى سیاستى است .

ـ آفت ارتش سرپیچى از فرماندهان است .

ـ آفت ریاضت كشیدن چیره شدن عادت است .

ـ آفت رعیت نافرمانى كردن است .

ـ آفت پارسایى كمى قناعت است .

ـ آفت قاضیان طمع است .

پـیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله آفت زیركى خودستایى است، آفت شجاعت تعدى، آفت گذشت مـنـت ، آفـت زیبایى غرور، آفت عبادت سستى، آفت سخن گفتن دروغ، آفت علم فراموشى، آفت بردبارى سبكسرى، آفت شرافت خانوادگى فخر فروشى و آفت بخشندگى اسراف است

ـ آفت اشخاص عادل كمى پارسایى است .

ـ آفت (شخص ) شجاع از دست دادن دوراندیشى و احتیاط است .

ـ آفت قدرتمند ناتوان شمردن دشمن است .

ـ آفت بردبارى خوارى است .

ـ آفت بخشش معطل كردن است .

ـ آفت صرفه جویى بخل است .

ـ آفت هیبت و شكوه شوخى است .

ـ آفت جستن موفق نشدن است .

ـ آفت كشوردارى سستى در حمایت از كشور است .

ـ آفت پیمانها رعایت نكردن آنهاست .

ـ آفت ریاست ، فخر فروشى است .

ـ آفت بازگو كردن (حدیث یا هر سخنى ) دروغ نقل كردن است .

ـ آفت علم ، عمل نكردن بدان است .

ـ آفت عمل نداشتن خلوص است .

ـ آفت بخشندگى نادارى است .

ـ آفت توده مردم عالم بدكردار است .

ـ آفت دادگرى ستمگر زورمند است .

ـ آفت آبادانى ستمگرى فرمانرواست .

ـ آفت قدرت خوددارى از نیكوكارى است .

ـ آفت خرد، خودپسندى است .

ـ آفت سخن ، دروغ گفتن است .

ـ آفت كارها ناتوانى كارگزاران است .

ـ آفت آرزوها رسیدن اجلهاست .

ـ آفت وفادارى ، پیمان شكنى و بدعهدى است .

ـ آفت دوراندیشى ، كار از كار گذشتن است .

ـ آفت امانت ، خیانت است .

ـ آفت فقیهان ناخویشتندارى (از بدیها) است .

ـ آفت بخشش ، ولخرجى است .

ـ آفت معاش ، سؤ مدیریت است .

ـ آفت سخن گفتن ، پرگویى است .

ـ آفت توانگرى زفتى است .

ـ آفت آرزو، اجل است .

ـ آفت نیكى همدم بد است .

ـ آفت قدرت ، ستمگرى و سركشى است .

ـ سرآمد آفتها شیفتگى به لذتها (وخوشگذرانى ) است .

ـ بدترین آفت خرد، خود بزرگ بینى است .

 

منبع: میزان الحکمه، ج1

شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان



شش نصیحت جبرئیل علیه السلام
 نصیحت

صاحب کتاب کشکول منتظری یزدی می‌فرماید: جبرئیل خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم عرض نمود که امت تو شش چیز را شعار خود سازد،رستگار می‌شود و از جهنم محفوظ می‌ماند.

اول: شروع هر کاری با بسم الله   

دوم: در هر نعمتی،الحمد الله گفتن

سوم: درهرکاری که می‌خواهی بکند ان شاء الله بگوید 

چهارم: در هر معصیتی استغفرالله بگوید

پنجم: در هر مصیبتی،انا لله و انا الیه راجعون بگوید 

ششم: ذکر غالب آنها لا اله الا الله باشد (1)

1- کشکول منتظری یزدی ج1ص3

 

 

 

 

ذکر بسم الله جواز ورود به بهشت است
بسم الله الرحمن الرحیم

مرتبه عظمت بسم الله آنچنان است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، آن را مجوزی برای ورود به بهشت می‌داند و هر آن‌کس که در ابتدای امور خود بسم الله نگوید،مطمئناً در ورود به بهشت،حتی اگر دیگر اعمال او خوب باشد،مثل قرائت کنندگان بسم الله نخواهد بود و در ورود با مشکلاتی مواجه است و عظمت آن مضاعف است به اینکه موجب دوری از جهنم نیز می‌گردد و خود مانند سپری برای کسی که آن را بکار گیرد،خواهد بود و همچنین شفائی و مرهمی بر دردها و مشکلات ما که شامل توجه کننده به آن خواهد شد و لقمان بدلیل همین احترام به بسم الله،حکیم شد و آنچنان عاقبت نیکی به او عطا شد.إن شاء الله

 

هر آن‌کس که در ابتدای امور خود بسم الله نگوید، مطمئناً در ورود به بهشت،حتی اگر دیگر اعمال او خوب باشد،مثل قرائت کنندگان بسم الله نخواهد بود

و عن سلمان الفارسی رحمة الله علیه قال قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله لا یدخل الجنة أحد إلا بجواز بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.

و از سلمان فارسی رحمه الله علیه نقل شده که رسول فرمودند: کسی وارد بهشت نمی شود مگر به اجازه و جواز بسم الله الرحمن الرحیم.(1)

1-أعلام‏الدین صلی‌الله‌علیه‌و‌آله1: 148

منبع: برگرفته از کتاب فضائل و خواص بسم الله الرحمن الرحیم

 


 

 

باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از تبلاگ بسم الله الرحمن الرحیم



صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد